سلام روزتون به خیر
من خیلی دوست داشتم امروز یه نذری بدم بیرون . متاسفانه کاهلی کردم
البته دیشب درگیر کار مادرم بودم
به خودم گفتم عیب نداره شده چنتا ساندویچ رو درست کنم
یه ظرف کتلت آماده تو یخچال داشتم
شنیسل مرغ هم همینطور
خیلی سریع چنتا ساندویچ پیچیدم که سس و خیارشورش از تولیدات خودم بود😅
همسر بیرون کار داشت گفتم برسون دست چنتا کارگر صبحونه هم باشه براشون خوبه
سر فرصت حتما یه نذری خوب میدم
من مادرم شیر برنج و ماکارونی و ...برا شیرخوار گاه همیشه میده
خواهرم امروز واسه شیر خوارگاه غذا میپزه
بچه ها همه ما به مرور به آگاهی بیشتری میرسیم
به قول امروزی یا آدمای سمی رو حذف میکنیم
واسه خودمون چارچوب میذاریم
همه اینا درست
ولی بعضی چیزا رو میشه بخشید و سخت نگرفت ،وگرنه ارتباطامون خییلی کم میشه
من دیشب که خونه مادرم بودیم چنتا تیکه بدلیجات خواهرم که مهاجرت کرده داد به دخترم کلا وسیله های خواهرمو دیده بود حالش دگرگون بود
دخترم امروز صبح یه دونه از دستبنداشو بهم داد گفت بیا مامان همش میگی خواهر عزیزم ❤️
از وقتی انداختم دستم اشکام سرازیر شد
همش دارم این دستبند و میبوسم و میبویم😔
به خودم میگم انرژی عزیزم ❤️ 🥰 این تو ئه
آآآرزو دارم فقط یه بار ببینمش با اون لبخند همیشگیش
حرف بزنیم ،بخندیم چه حیف که خیییییلی ازم دوره و دست نیافتنی
خیییلی با هم خاطره داریم
خییییلی با هم خوب بودیم
سالم باشه عززززیز دلم ،همین که صداشو میشنوم خوبه