سلام
ما طبقهدوم خونه پدرشوهر هستیم،چند مدت هست که درخواست کردیم پولمونو بدن تا از اونجا بلند شیم
دیروز عصر میخواستیم بریم بیرون من تو پله به شوهرم گفتم زباله ها رو ببر پایین
شوهرم داشت با مامانش صحبت میکرد «ضامن شوهر خواهرش شده اونقسط نداده داشت داشت به مامانش میگفت بهش بگو قسطاشو بده و ...»
بعد به من دعوا کرد گفت وقت گیر آوردی
منم تو ماشین بهش گفتم برا چی با من بد حرف میزنی خلاصه دعوامون شد
منو خونه بابام یپیاده کرد خودش رفته بود خونه با مامانش بحثش شده بود
بعد ممادر شوهرم زنگ زد به من که چرا تو کار من و پسرم دخالت میکنی
منم بهشگفتم دعوای من و شوهرم به شما هیچ ارتباطی نداره
بعد از ظهر شوهرم میخواد بیاد دنبالم بریم خونه
چه رفتاری داشتهباشم
به نظر من به مادرشوهرت بی احترامی کردی
حالا اگه هم گفته دخالت کردی نبایست جوابش میداری هیچ ربطی نداره هرچی باشه بزرگتره و برای بزرگ کردن شوهر شما زحمت کشیده
گفت پسرم همه چیز برای تو محیا کرده قدر نمیدونی وقتی از سر کار میاد اعصابشو خورد میکنی
منم گفتم شما که تو زندگی من نیستی
به شوهرت بگو شما با مادرت بحث کردی به من چه ربطی داره که مادرت سر من خالی میکنه
طبيعيه
نمي خوان بپذيرن که با پسرشرن مشکل دارن و دنبال يکي مي گردن بندازن گردن اون
شما هم بهتر بود حالا اون موقع تو راهرو نمي گفتين اون حرفو
بنظرم شما واکنشي نشون نده و اگر اونا حرفي پيش کشيدن شما خيلي اروم و محترمانه بگو شما مادر پسرين دعواهاتون جدي نيست بهتره که لطفا پاي منو وسط نکشين
بعد هم بگو شما هم جاي بگو مگو و بد کردن رابطه خودتون با پسرتون بهتره به دامادتون فشار بيارين مشکلو حل کنه تا مساله بيش از اين بينتون فاصله نندازه
آخه واقعا بحث و دعوای ما اصلا به اون مربوط نبود
که برگشته به من اینجوری میگه
منم گفتم زندگیم هست
یه چیزی بگم عروس باید همیشه پیش قوم شوهر بناله و از شوهر گله کنه و منت بزاره که شوهرم اخلاق نداره و من دارم میسازم
من همیشه بدگویی شوهرم میکنم که درنیان متت بزارن سرم که زندگیت خوبه قدرنمیدونی
نه عزیزم این راه کارا قدیمی شده یه عمرههر زری خواستن زدن به من سرمو انداختم پایین احترام گذاشتم نتیجش شده اینکه هر سری بی احاترامیشون بدتر میشه که بهتر نمیشه ! هر کی بد حرف زد باید همونجا جوا بدی و الا سوارت میشن
ناز ناز
منم هیچوقت تعریف شوهرمو نمیکنم
مریم نباید به مادر شوهرت اینجوری میگفتی
بی سیاستی خواهر
وقتی میبینی دارن صحبت میکنن
به قول معروف وسط صحبت پارازیت میای چرا؟ خودت زباله رو میبردی پایین
تا شوهرت جلو مادر شوهرت بی احترامی نکنه
بنظرم اصلا عصر با شوهرت دیگه حرفشو نزن
از مادر شوهرت عذرخواهی کن بگو سر این وام اعصاب شوهرم خورد شده خیلی نگران و ناراحت اعصاب شوهرمم ببخشید دلخورتون کردم
مگه شوهرت از قول شما چیزی به مادرش گفته که مادرش میگه تو کار من و پسرم دخالت نکن؟
یه بار من ناله کردم گفتم بیکاره بگین بره سر کار ! مادرشوهرم و دخترشو باباش ریختن سرش جلو من که تازه عقد کرده بودیم تا خوردن زدنش ! بعدشم گفتن زنت گفته بفرستیمت سرکار حالا هم داره دلسوزی میکنه برات !!!
دیگه از اون موقع بدترین بلاها هم سرم اومد شکایت نکردم از شوهرم پیششون همش ادای خوشبختارو در میارم! بستگی داره خانواده شوهر خواستشون چی باشه !
