نوشته جدید لادن طباطبایی
هجده ماه پیش دختر من بهیچ وجه وارد جمع غریبه نمیشد...
وارد ساختمان ناآشنا نمی شد...
جیغ میزد و خودش رو پرت میکرد زمین... انگار یک عده مسلح روبرو ش ایستادن که ترورش کنن...
از هیچ دسته ای پیروی نمی کرد. سر جاش بند نمیشد، هرکاری دلش میخواست میکرد و پیرو هیچ قانونی نبود. عصبانی یا ناراحت که میشد چنگ میزد و گاز می گرفت ... وقتی آخرین بار از پدرش تحویلش گرفتم، تا دو ماه تمام بدنم جای چنگ و گاز سها بود... یادمه یکروز از شدت بیچارگی دو ساعت تمام جلوی خاله ام گریه کردم... من که همه فکر میکردن خیلی قوی هستم.
چه اتفاقی افتاد تو یکسال و نیم؟ آیا اینجا شاخ فیل میشکونن؟ نه خیر! فقط بچه ها براشون اهمیت دارن، انگ نمیزنن! الکی ترحم نمیکنن! نسخه نمیپیچن! مسخره نمیکنن! عشق میدن به بچه ها و توجه... آموزش آموزش آموزش ...
خسته شدم بس که گفتم اوتیسم بیماری نیست. اوتیسم نگاه کردن متفاوت به دنیاست. حجم اطلاعات زیادی که به مغز فرد اوتیسم می رسه، نیاز،به هدفمندی داره... اگر یک کودک اوتیسم حرف نمیزنه دلیل بر این نیست که نمیشنوه یا نمیفهمه... دیدم که والدین ، دوست و آشنا، در و همسایه هرچی دلشون میخواد جلوی بچه میگن... نچ نچ میکنن، سرتکون میدن، نظر میدن... از کامنت های زیر پستهای مربوط به اوتیسم میشه کاملا احساس کرد...
دختر من حالا یک مدرسه عادی میره ولی در کلاس های مخصوص کودکان با نیازهای خاص. به سرعت عجیبی با محیط اخت شد و پیشرفت و استعدادهاش معلم ها رو متعجب کرده. روش تدریس همون ای بی ای هست که تو ایران هم معموله. فقط و فقط توجه، عشق و آموزش مرتب میگیره.
امروز با مدرسه رفتند گردش علمی. اسم لوکیشن بالای پست هست. چیزهای غیر ممکنی نیست که در ایران عملی نباشه. فقط سها اجازه آموزش در ایران نداشت که مایل نیستم راجع بهش توضیح بدم. فقط میگم که مربوط به قوانین ناقص در مورد این کودکان بود.
اوتیسم نیاز به آموزش داره، آرامش،عشق و همراهی. پازلی که قطعاتش با همراهی و همکاری همه حل میشه. همین