از صبح تا غروب بیمارستان بودم،بعد هم اومدم خونه شام گذاشتم اصلا روحیه م خپب نیست،نمیدونمم چمه
بيمارستان براى چى ؟
باردارم وقت دکتر داشتم،از طرف دیگه هم نوبت نوار عصب گرفتم برای پدرم موندم تا کارش تموم شه با هم برگردیم
چرا بیمارستان بودی عزیزم؟
چند سالتون؟متاهلید؟بچه دارید؟
برای چک کردن وضعیت بارداریم
۳۳ سالمه،متاهلم،دوقلو باردارم
شاید برای محیط بیمارستان باشه
شاید نگران وضعیت بارداریت بودی یا نگران پدرت هنوز روحیه ات خوب نیست
وضعیت خودم و بچه ها نرماله،هیچ مشکلی هم پیش نیامده اما نمیدونم چرا کسل و کلافه ام
خب در طول روز نگران چیزی نبودی؟
فقط غروبی همسرم تماس گرفت گفت دیر میاد گفتم کجا میری گفت کار دارم،وقتی هم که اومد خونه ازش پرسیدم کجا بودی گفت بیرون،حس میکنم یه چیزی ازم پنهان میکنه
یه مقدار پول تو کارتم بود که قرار بود باهاش قسط پرداخت بشه و قبض و یه مقدار هم ازش میموند،قبض رو از طریق آپ خودم پرداخت کردم،قسط هم صبح بهش گفتم مسیرم بانکه خودم میبرم پرداخت میکنم گفت نه،کارتو ازم گرفت و رفت،یکساعت بعد که چک کردم کلا کارت خالی شده بود
شب که اومد به روش نیاوردم خبر دارم کارت خالی شده،بهش گفتم کارتمو بده،بعد گفتم چقدر مونده توش گفت هیچی گفتم چرا گفت پول لازم داشتم
نمیدونم حالم برای کدومش کلا خرابه،مثل همیشه نیستم،اولین باره تو این مدت که ازدواج کردم حالم اینجوریه
رفتید؟
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
