2726

 بعضی از مشکلاتی که در طول بارداری برای مادر بوجود می آید ممکن است آنقدر بزرگ باشد که منجر به سقط جنین شود. در این دوران تا قبل از 3 ماه دوم خطر سقط جنین وجود دارد. بارداری شما به چه شکل گذشت آیا تجربه ای به این شکل داشته اید.....

من سقط خداروشکر نداشتم....ولی آخرسه ماه کیفوزدن باشکم افتادم رو آسفالت از ترس اینکه سقط بشه مردم و زنده شدم...دو رور فقط کارم گریه بود...کلا توبارداریم خیلی اذیت شدم هم از طرف همسر و.خونواده اش هم مشکلات بارداری و هم مشکلات کاری...ولی خداروشکر بچم سالمه
در هر چیز بد بذر مزیتی مثبت به همان اندازه یا بیشتر هست.ناپلون هیل


بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

هیچوقت یادم نمیره. پارسال بهمن ماه بود هفته نه رفتم سونو گفت کیسه هست جنین نیست دکترم گفت دوهفته دیگه برو شاید معلوم بشه بماند که جقدر این دوهفته عذاب آوربود. بعد دوهفته رفتم بازم چیزی نبود. دکترگفت پوچه بخدا دنیا ردسرم خراب شد بعد یه هفته بادارو سفط شد. الان خداروشکر باردارم 11هفتمه. وقتی رفتم صدای قلبشو شنیدم بال درآوردم طوری که دکتر سونوگرافی بهم میخندید

😙گل پسرم قندعسلم فتوکپی برابر اصل خودمه😙 شوهرم خیلی خوشبخته ازمن یه کپی کوچولو شده داره مگه نه🤗😍              اسمم دانا س دوستان

2728
واقعا سخته. منم پارسال بهمن تو نه هفته قلب نی نیم نزد کورتاژ کردم. با اینکه خدارو شکر الان باردارم اما بازم یاد اون روز میوفتم گریم میگیره. قربون خدا برم حکمتش شکر نی نیم همون روزی دنیا میاد که پارسال نی نیم از دست دادم تو همون بیمارستانی که کورتاژ کردم. خدایا شکرت بابت پسری که تو دلم هست
سلام خیلی دوران بدی بودمن هفته٣٢پسرموازدست دادم همه گفتن سالمه وفقط ایست قلب بوده چه روزای وحشتناکی بودهمش گریه همش ناراحتی بعد٧ماه دوباره باردارشدم همش میگفتم خدااین دیگه بمونه من طاقت ندارم وبه لطف خداالان ١٨ماهشه وتموم شیرینی زندگی من وهمسرمه...سختی های زیادی کشیدم استرسای فراوانی داشتم یه حال وروزبدی داشتم که هیچکس نمیفهمیدولی خداروشکرتموم شدوازخدامیخوام خودش به همه ماماناومنتظراکمک کنه
رسدروزی که درسجده بگویم....رسیدم کربلاالحمدلله.....دلتنگ حرم
سلام ..من تو هفته هشتم دکتر سونو گفت باید سقط کنی ..بارداریتون پوچه ...ولی من ب اصرار خودم منتظرم ..اصلا نمیتونم فکر کنم ک پوچه یا باید سقط کنم ..با اینکه کلی مشکل دارم با شوهرم.....فک کنم دیوانه میشم .
در اولین اقدام باردار شدم. انگار دنیا رو بهم داده بودن. در پایان هفته 13 به حساب خودم و هفته 15 به حساب دکتر به اصرار درخواست کردم برام سونو بنویسه. روی تخت سونوگرافی که دراز کشیدم از چهره دکتر سونو فهمیدم چیزهای خوشایندی نمیبینه! گفت جنین ها دو تا هستن و هیچ کدوم زنده نیستن! دنیا دور سرم چرخید از سونو تا خونه پیاده رفتم و توی راه بلند بلند گریه میکردم. دلم میسوخت که دو تا بچه تو دلم داشتم و هر دو رو از دست دادم. در سونوی قبلی بهم گفته بودن یک جنین هست و قلب هم مشاهده شده بود. خلاصه که مجبور به کورتاژ شدم ولی تا مدتها برای بچه هام گریه میکردم. بعد از اون خوشبختانه دو تا بارداری موفق رو گذروندم و الان دو تا گل پسر دارم ولی بازم دلم می سوزه برای جنین هایی که از دست دادمحتی خوابشون رو هم میبینم
خدای مهربونم دوستت دارم
سلام منم همین دی ماه وقتی برای سونو ان تی رفتم قلب جنینم از کار افتاده بود یکباره تمام ارزوهام برباد رفت تازه باید کورتاز بشم وبا دست خودم بچمو از بین ببرم بچه ای که کامل بپد وقلب داشت
خدایا به امیدت ... دستهای کوچولوشو بزار تو دستم .....
سلام من نه سال پیش یه بارداری نا خاسته داشتم ،شوهرم بیکار بود و وضعیت خوبی نداشتیم به اصرار شوهر و خواهرشوهر م راضی به سقط شدم شش هفته بود ولی قلبش تشکیل شده بود الان دوتا پسر 4و1 ساله دارم ولی هنوز اون بچه رو فراموش نکردم و این دوتا نتونستم جای اونو پر کنن به همه توصیه میکنم که اشتباه ما رو نکنید تا آخر عمر عذاب میکشید من خیلی سنم کم بود خیلی خام بودم اشتباه بزرگی کردم ،خدا ما و ببخشه و بهمون آرامش بده.
سلام منم پارسال اذرماه بعدشش سال حامله شدم انگارهمه دنیاروبه من وشوهرم داده بودن خیلی خوشحال بودیم سری اول براسونوولژینال رفتم وساک بارداری تشکیل شده بود دوباره هفته هفتم سونوقلب رفتم بهم گفتن قلب تشکیل نشده انگاردنیا روسرم خراب شد منگ شده بودم اصلا نمیفهمیدم دکترچی میگه بهم گفت دوباره سونو روتکرارکن اگه قلب تشکیل نشده بود سقط کن یه هفته صبرکردم دوباره رفتم همون جواب رودادن تمام علایم بارداری روهم ازدست داده بودم بعدیک هفته هم سقط کردم توی این دوهفته وحتی بعدازسقط داشتم ازغصه میمردم حتی نفس کشیدن هم برام سخت بود حالا بعدازیکسال بازهم وقتی یاداون روزها میفتم اشکام سرازیر میشه وهمش خودم روبازخواست میکنم که من چه کردم که پاره وجودم این طورشد؟
صبور که باشی هم حکمت رو میفهمی هم معجزه رو میبینی.... به امید معجزه ات.. ....
من تیرماه امسال مجبور به سقط شدم بچه دوم ، دخترم 4 سالشه . من یک ترس بد رو به خاطر رانندگی تجربه کردم خیلی وحشتناک بود شیب به سمت پایین رو داشتم می رفتم اومدم بپیچم قفل فرمون اومد زیر پام به جای ترمز پام در رفت و گاز رو فشار دادم یعنی مستقیم رفتم توی دیوار. به همه توصیه خواهرانه سه ماه اول پشت فرمون نشینید و حتما اگر ماشینتون قفل فرمون داره بزارین زیر صندلی شاگرد نه صندلی خودتون . من چون خدا رو شکر بارداری خوبی سر دخترم داشتم و اصلا اذیت نشدم فکر کردم دیگه همه یارداری ها مثل همه که اشتباه کردم و چون سونو ان تی رو ده روز دیر رفتم فهمیدم دو هفته است بچه توی شکمم مرده خیلی حالم بد شد و ناراحت شدم . بدترین چیز عذاب وجدان بابت اشتباه خودم بودو تا حدی هم شوهرم رو مقصر میدونستم چون مجبور شده بودم پشت فررمون بشینم . تا دو ماه هر وقت کسی می پرسید سعی می کردم توضیح ندم چون اگر شروع میکردم گریه هم پشت سرش بود . سه ماه اول رو واقعا جدی بگیرید . انشاا... خدا به همه نی نی سالم و صالح بده .
خدایا برای داده و نداده ات شکر که داده ات نعمت است و نداده ات حکمت
2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته

از شوهر ....

گیلاس78 | 1 دقیقه پیش

مسافرت شیراز

nazi1399 | 3 دقیقه پیش
2687
2730