چون خیلی زجرم داد همه میگن نا مردیته یا مادرت .از پدرم جدا شد . هیچوقت برام لباس نمیگرفت ۴ سال یبار هرچی میخواستم حسرت ب دل میموندم . همیشه جلوی بقیه کم میوردم .با اینکه هر کی چهرمو میبینه فک میکنه از این پولدارم ک خانواده با فرهنگ داره ....
همیشه میخاد ابرومو ببره . اون دفه اومد عزا کنون بیاره برا مادر شوهرم ب اون داد بمن نداد .بعد ۷ ماه اومد خونم ی هدیه کوچیک برا بار اولش و اومد نیورد ...حتا امروز بش گفتم شوهرم میخاد برا شام بیاد گفت وسیله ندارم گفتم خو پول میزنم حسابت برو بگیر یا میام باهم مییریم میگیرم .گف ن ب شوهرت بگو خونه نیست . یا اگرن میخای بیای خیار و گوجه هم بگیر یا میوه . گفتم زسته ... بچها واقعا برام سخته اشکم پشت تلفن در اومد خودشم فهمید ناراحت شدم .فقط ب فکر دوس پسر بازی و این کاراست حالم بهم میخوره ازش .:) بعدشم گف یروز دیگ بیاین در صورتی و چند باره همش میگم میخایم بیایم نمیزارا میگه هیجی ندارم .در ثورتی ک پول هم دارا طمیینم میگه ب خودم نمیبییم برم خرید در صورتی ک خونمون سر کوچست وسط شهره