خانما من مشکلات ناباروری دارم و یه بار هم آی وی اف کردم دکترم گفته اگه این ماه هم باردار نشدم باید لوله هامو دربیاره و دوباره آی وی افم کنه
شوهرم مرد خوبی بود اما جدیدا خیلییی زبون باز کرده باهام تند حرف میزنه و ...
و دائما میگه هی قسمتمون چی بود یا میگه خسته شدیم و یا مثلاً میگه خدا چرا باید منو تو حسرت بچه بزاره و...
ما جدیدا یه ماشینی خریدیم که به نام خواهرشه من خیلی مودبانه گفتم که چرا نمیزنی به اسم خودت( حتی خودم رو هم نگفتم) که شوهرم کلا عصبی شد و گفت مال خودمه به تو ربطی ندارند پول خودمه هر کار بخوام میکنم تو حق نداری دخالت کنی و... وایننکه همین خواهرش با یه پول پیش خیلییییییییی کم خونه شوهرم مستاجره . البته شوهرم میگه که خواهرش نمیدونه خونه مال اونه شوهرم چند وقت پیش خیلی پول لازم داشت که من پیشنهاد دادم که خونه رو با پول بیشتری رهن بده تا مشکلش حل بشه اما به دروغ گفت که بیشتر از این رهن نمیکنن.
من چند روز پیش یه دندون خراب داشتم که دکتر گفت باید بکشم و ایمپلنت کنم که هزینش میشد ۱۰ تا ۱۶ به شوهرم گفتم بریم این دندونمو یکاریش کنیم چون خیلی اذیت داشت و اینکه دندون جلو هم هست اما خیلی ریلکس گفت شرمنده من فقط میتونم پول کشیدنشو بده.
کلا جدیدا خیلی روش باز شده و همه مدل چرت و پرتی که لایق خودشه میگه که مطمئنم عقده ی بچس
بهش گفتم بخاطر بچس که قسم آیه و قرآن خورد که نه اما این رفتارش تمومی ندارن . بخدا که دارم دق میکنم قلبم تیر میکشه اما کاری از دستم بر نمیاد بخاطر مشکلی که دارم شدم تو سری خور اما نمیتونم این زندگی رو تحمل کنم با اینکه شرایط جدایی ندارم اما میخوام جدا شم تا حدالقل روحم از این خفت نجات پیدا کنه . بچه ها شوهرم به ظاهر خیلییییییی عاشقمه اما چند وقته اینجوری شده.
تو رو خدا اگه راهی به ذهنتان میرسه بگید چون با هیچکسی نمیتونم صحبت کنم اگه مامانم بفهمه نمیاره اینجوری زندگی کنم اما اون بنده خدا ها هم مشکلات زیاد دارن نمیخوام منم بشم یه غصه ی دیگه رو دلشون