پدر پشتمشکست از رفتن تو/پدر شادی تموم شد توغمتو همیشه بزرگترین آرزوم این بود پاهای بابام وببوسم ولی هیچوقت رومنمیشد خجالت میکشیدم روزی که توسردخونه دیدار آخرم بود نشستم کف سردخونه وچنددقیقه بی وقفه پاهاش وبوسیدم بدون هیچخجالتی بدترین لحظه عمرم بود که از خودم تاهمیشه متنفر شدم توروخدا هیچوقت هیچوقت خجالت نکشید از بوسیدن دستای پدرمادرتوننذارین خدای نکرده ی روز این نوع بوسیدن تجربه کنید.درسته بعد بابام نفس میکشم ولی زندگی نمیکنم اصلا فقط به اجبار روزهامیگذره چون چاره ای ندارم ولی وقتی تموم جانم دیگه روزمین نیست منم نیستم روحمنیست جسمم که ادامه میده هیچوقت دیگه ادم قبل نمیشم🖤🥀خیلی دلتنگتم بابای مهربونم بابای خوبم خیلی قلبم تحمل این حجم دلتنگی نداره🥀🥀🥀
اتفاق بدی پیش اومده؟ حس میکنی بدبخت شدی؟ یه لحظه صبر کن. از خودت دور شو. توی تاریخ دور شو. اتفاق هایی رو به یاد بیار که فکر میکردی ازشون زنده بیرون نمیایی. چی شد؟گذشت. به اتفاق هایی فکر کن که توی طول تاریخ برای آدمها پیش اومده.به جنگ به قحطی به بیماری ها. حالا توی جغرافیا از خودت دورشو. به کشورهای دیگه فکر کن. به آدمهای دیگه. دردت در مقایسه با دردهایی که بشر متحمل شده چقدر بزرگه؟ چقدر عمیقه؟ من اینجوری با مسائلی ناخوشایند برخورد میکنم