2777
2789
عنوان

فک کنم خونمون جن داره 😬

311 بازدید | 23 پست

من چند سال پیش وقتی تو خونه تنها بودم صدای مامان بزرگمو شنیدم که چند بار صدام کرد در حالی که نبودن تو خونه . اون موقع خیلی ترسیدم ولی پدر مادرم گفتن شاید توهمی چیزی زدی . چند روز پیشم خیلیییی ناجور از مادربزرگم ترسیدم ، یهو با چادر مشکی از تراس اومد داخل من خونه اونا بودم . از اون موقع که ترسیدم همش حس میکنم یه چیزی هست یا مثلا بعضی وقتا یه سایه سیاه رد میشه جوری که سنگینیشو حس میکنم . تجربه مشابهی دارید ؟ من خیلی دارم میترسم ببخشیئ طولانی شد.

من خودم وارد زندگیم کردمش احضارش کردم حالا رو دستشو همه جا میبینم دائم قیافشو توی خواب میبینم 

حسش میکنم صدای پا میشنوم 

من که گفتم یه بارون بزنه داغون میشم من هنوزم دلتنگ لحظه هامون میشم🖤

بچه‌ها، دیروز داشتم از تعجب شاخ درمیاوردم

جاریمو دیدم، انقدر لاغر و خوشگل شده بود که اصلا نشناختمش؟!

گفتش با اپلیکیشن زیره لاغر شده ، همه چی می‌خوره ولی به اندازه ای که بهش میگه

منم سریع نصب کردم، تازه تخفیف هم داشتن شما هم همین سریع نصب کنید.

عزیزم  توخونتون جر بحث ودعوا هم زیاده یا خیربادقت جواب بده تاکمکت کنم

والا قبلا ما از بالشت پدرم دعا پیدا کردیم کار همین مادربزرگم بود اون موقع دعوا داشتیم هر رووووز . الان پدرم فوت شده ولی جر و بحث و دعوا هم بین من و داداشم زیاده . الان که دارم فکر میکنم من خیلی عصبانی تر شدم

وای چجوری نمی ترسی؟ کاری ندارن باهات؟ اخه من احضار اینا هم نکردم

نمیترسم چون مقصر خودمم تا الان کاری نداشتن فقط در حد اطلاع دادنه که میخواد بگه من اینجام 

فکر میکردم احضار جن و روح الکیه ولی واقعا اون لحظه جوابمو داد و برگام ریخت 

اما دیگه نشد دریچه رو ببندم حالا توی زندگیمه با دختر داییم بودم اون میگع من میبینمش همش میخواد خفم کنه ولی من باور نمیکنم چون من فقط چهره جنه رو توی خواب میبینم 

من که گفتم یه بارون بزنه داغون میشم من هنوزم دلتنگ لحظه هامون میشم🖤

من برا مشکلی که داشتم میرم تراپی یه تمرین بهم داد که روزی دوبار انجام بدم یه جور مدیتیشن که اخراش باید در ذهنمو باز میکردم از اونموقعه دوبار کسایی دیدم که وجود نداشتن ، یه خانوم دیدم تو اپارتمانی که فقط من بودم و یکی دیگه و وقتی گفتم این خانوم دیدم طرف کپ کرد میگفت چندتا فا.ل گیر بهم گفتن همین قسمت اپارتمان که دیدی جو سنگینی داره و رو صندلی شاگرد ماشین همکارم اون یکی همکارمم نشسته بود ولی وقتی پارک کرد خودش تنها پیاده شد من نگاه کردم دیگه رو صندلی شاگرد کسی نبود فک کنم روانشناسه اومد ابروم صاف کنه زد چشمم کور کرد الان یه افسرده متوهمم 😂

اول بگم خونه ما دوبلکسه من یه بار توی اتاقم نشسته بودم که شنیدم صدای مامانم از تو آشپزخونه اومد که اسمم رو صدا زد و گفت بیا پایین کارت دارم داشتم از پله ها میومدم پایین که صدای مامانم رو از تو اتاقشون شنیدم که گفت نرو منم صداشو شنیدم من همون جا خشکم زده بود نمیدونستم صدای کدومشون رو باور کنم تو همون حال بودم که نفهمیدم چی شد و غش کردم و بعد چند ساعت که به هوش اومدم جای چند تا زخم روی بدنم بود مامانم هم به قران هم قسم خورد که من اون موقع رفته بودم دم در خونه(دری که به سمت کوچه میره) با دوستم حرف بزنم ولی من اون موقع واقعا نفهمیدم چی شد

لطفا برای دور ریختنِ سَمِ کسی‌ اونو روی یکی‌ دیگه تُف نکنید:)💔🙂‌
وای چجوری نمی ترسی؟ کاری ندارن باهات؟ اخه من احضار اینا هم نکردم

من خیلی فیلم ترسناک نگاه میکنم عاشق فیلمای ترسناکم این احضار جنم از فیلمه یاد گرفتم انجامش دادم میدونی حس میکنم اونا فقط میخوان به زندگی بر گردن یا از ادما انتقام بگیرن وگرنه موجودات بدی نیستن این انسان هان که موجوات وحشتناکین 

من که گفتم یه بارون بزنه داغون میشم من هنوزم دلتنگ لحظه هامون میشم🖤
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778

جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته

ختم صلوات

چوکممممم | 36 ثانیه پیش
2791
2779
2792