شوهرم مشکل داره الآنم دارو استفاده میکنه ازو اسپرم هست یعنی اسپرمش صفره الان آمپول میزنه
هر روز میمیرم و زنده میشم
دلم شکسته خیلی
حسودی هیچکس و نکردم هیچوقت
جاریم که بعد من عروسی گرفت دو قلو هاش الان یه ماهن
عروس عمو شوهرم هم امروز زایمان کرد
چرا خدا منو نمیبینه مگه خدا ندید ما با چه سختی با هم ازدواج کردیم
دردمو نمیتونم جز شما ها به کسی بگم
شوهرمو دوست دارم اندازه همه دنیا
دلم بچه میخاد افسرده شدم کاش خدا همین لحظه جونمو بگیره انقد عذاب نکشم