سلام من 25 سالمه بعد از مدتها سختی تونستم به خودم سامون بدم دانشگاه رشته روانشناسی قبول بشم حالا خواستگار میاد من اصلا آمادگی شو ندارم از طرفی سنم داره میره بالا خیلی حالم بده میخوام درس بخونم فقط و ورزش کنم طراحی هم میکنم خرج خونه بامنه ولی دیگه الان تازه حالم بهتره اصلا نمیخوام با کسی باشم مادرم میگه ترشیده شدی و دیگه کسی نمیاد بگیرتت
دوس دارم کار کنم تا ابد در عین حال خیلی تنهام تازه میخوام با کسی باشم ک خیلی منو درک کنه و سواد بالایی داشته باشه این غیر معقوله؟ فوبیای ازدواج پیدا کردم