امشب هرچی از دهنش دراومد گفت
بخدا از خدا میترسم جوابش رو نمیدم
از همه چی بدم میاد دیگه
دائم میگه به تو میگن مادر؟
به تو میگن زن؟
از راه رفتن و حرف زدن و همه چیم ایراد میگیره
اون روز میگه از زن دیگه برای پسرم گرفتم ان شالله باید ایندفعه هواسم رو جمع کنم.
منظورش شوهرم بود که زن دیگه بگیرن
بخدا حرف میزدم بغضم میشکست.