پول نمیداد
موقعی ک بش احتیاج داشتم نبود
محبت میکردم سرد بود خیلی وقتا هم گرم
بیرون منو نمیبرد دق میکردم
همش ازم تقاضای پول داشت
چن بارم دست ب بزن داشت
این همه مدت من سوختم ب پاش
سرباز بود دو ساااال سوختم اون همه پله هارو بالا پایین کردم بخاطرش منت رئیسشو کشیدم
عمل کرد ۱۰ روز همه کار براش کردم اون نمیتونس حتی دستشویی کنه من بودم
قدر ندونست اما دقیقا موقعی ک من سرد شدم من رفتم پی خودم تنهایی بیرون رفتن رو ترجیح دادم هر شبو روز اون گریه شد کادو شد لباس شد گردش شد
هر روز و شب میگ بریم بیرون گریه میکن میگ توروخدا دوسم داشته باش اما از چشمم افتاده دیگ نمیخوامش