2737
2734
📖 35 قانون روحانی ( دایانا کوپر ) 👈 نگاهی گذرا بر طرح روحانی 🌹 (( قوانین اولیه زندگی )) 1 👈 همان گونه که در آسمان است ، بر زمین نیز 2 👈 همان گونه که در درون است ، در برون نیز 3 👈 قانون درخواست 4 👈 قانون جاذبه 5 👈 قانون مقاومت 6 👈 قانون انعکاس 7 👈 قانون فرافکنی 8 👈 قانون اتصال 🌹🌹(( قوانین رقم زدن )) 9 👈 قانون توجه 10 👈 قانون جریان 11 👈 قانون فراوانی 12 👈 قانون شفافیت 13 👈 قانون نیت 14 👈 قانون کامیابی 15 👈 قانون تجلی 16 👈 قانون موفقیت 🌹🌹🌹(( قوانین آگاهی متعالی )) 17 👈 قانون تعادل و تقارن 18 👈 قانون کارما 19 👈 قانون مسئولیت 20 👈 قانون تشخیص 21 👈 قانون تاکید 22 👈 قانون دعا 23 👈 قانون مراقبه 24 👈 قانون چالش 🌹🌹🌹🌹(( قوانین بسامد بالا )) 25 👈 قانون بسامد یا ارتعاش 26 👈 قانون معجزات 27 👈 قانون شفا 28 👈 قانون تطهیر 29 👈 قانون دیدگاه 30 👈 قانون شکرگزاری 31 👈 قانون برکات 32 👈 قانون فرمان 33 👈 قانون ایمان 34 👈 قانون مرحمت 35 👈 قانون یگانگی 36 👈 قانون تناسخ
بخش اول کتاب قانون روحانی گزیده ای از کتاب قانون روحانی نوشته دایانا کوپر زندگی بر روی این کره خاکی ، به مانند یک بازی گروهی است . باید قواعدش را بیاموزید تا بتوانید در آن شرکت کنید و سهم خود را به انجام برسانید ، ما قبل از تولد ، قوانین روحانی را آموخته ایم ، زمانی که قوانین روحانی را درک کنید و از آن پیروی کنید ، می توانید بهشت را بر روی زمین خلق کنید . ولی زندگانی تبدیل به صحنه ی آشفتگی شده است چون مردم این قوانین را فراموش کرده اند یا خود تصمیم گرفته اند آنها را نادیده بگیرند . این کتاب ، این قوانین را به خاطرتان خواهد آورد و ابزاری خواهد بود برای درک قوانین روحانی . وقتی از قوانین روحانی پیروی می کنیم می توانیم به آگاهی حقیقی دست بیابیم . طعم یگانگی را می چشیم و در ساخت عشق ، محبت و اعتماد به سر خواهیم برد . آنگاه به استادانی تبدیل می شویم که تحت هدایت درونی قرار دارند و هرگز اجازه نخواهیم داد شخص دیگری ما را از مسیر منحرف کند در این مقطع ، بزرگ ترین لذتمان خدمت به انسانیت و هستی خواهد بود . این همان بهشت روی زمین است . زندگی لذت بخش ، آرام و هماهنگ می شود . با دیگران همکاری می کنیم و یکدیگر را توانمند می سازیم . خواسته ها و امیال خودخواهانه را دور می ریزیم و زندگی الهی را در پیش می گیریم . نگاهی گذرا به طرح روحانی همه ما در این پیکره ی مادی تجسم می یابیم تا زندگی را این گونه سپری کنیم . زمین ، مدرسه ای اسرارآمیز است . مکانی که در آن درسهایمان در قالب وضعیت های گوناگون یا افرادی خاص به ما داده می شود . این راهی است که در آن با اوضاع و احوال زندگی مان دست و پنجه نرم می کنیم ، اوضاع و احوالی که تعیین می کنند آیا از پس امتحاناتمان بر خواهیم آمد یا خیر زمانی که به تمامی ، آزمون هایمان را به محبت ، قدرت و درک ، پاسخ دهیم ، استاد می شویم . زمین یک بنای آموزشی بسیار خاص در هستی است در اینجا درس هایی در باب احساسات و عواطف ، امور مالی و جنسی فرا می گیریم که به هیچ روی در هیچ جای دیگر ، قابل دسترسی نیست ، اما همچنین صاحب پیکری مادی هستیم که بر طبق حالات عقلانی و احساسی ما ساخته شده است ، اما وقتی تولد می یابیم اتصال روحانی مان از خاطرمان می رود با وجود این ما مسیر زندگی مان را به تنهایی طی نمی کنیم . همه ما فرشته نگهبان داریم که سرتاسر زندگی مان همراه ما هستند ، فرشتگان ، موجوداتی روحانی خالصی از ابعاد بالاتر هستند که به ندرت تجسم می یابند . فرشته نگهبان ما از ما محافظت می کند ، تشویقمان می کند و ندای وجدان ماست ، زمانی که آماده باشیم ، دیگر فرشتگان را نیز به منظور تحقق هدفی خاص یا برای همکاری به خود جذب می کنیم . هر شخص تکامل یافته ، راهنماهای بزرگتری به خود جذب می کند . راهنماهای بسیار داریم که در جنبه های گوناگون زندگی به ما کمک می کنند . همچنین یاری دهندگانی داریم . اینها معمولاً ارواح کسانی هستند که در زندگی شان ما را دوست داشته اند و پس از مرگشان نیز می خواهند ما را یاری دهند . ما موجوداتی چند بعدی هستیم . یک بعد بسامدی است . این یعنی شاید بخشی از ما در احساسات منفی دارای بسامد پایین درمانده باشد ، در حالیکه جزئی دیگر از وجودمان محبت و عشق را به درون کائنات ساطع می کند . به بیان ساده ، نخستین بعد ، قلمرو کانی است که در ان اندیشه ها و باورهای جدید ریشه دارند . دومین بعد دنیای گیاهان است که برای رشد نیازی به نور دارد . نور شامل اطلاعات درخشش روحانی است . سویمن بعد ، قلمرو حیوانی است کسانی که بسیار مادی و منفی هستند . بسامد این بعد را از خود ساطع می کنند اینها اغلب پیوندهای الهی شان را از یاد برده اند . سیاره ما اکنون در حال حرکت به سوی چهارمین بعد است . در این بسامد انسان ها آغاز به یاد آوری گذشته شان و حقیقت وجودشان می کنند . قلبشان می خواهد در برابر عشق بدون قید و شرط گشوده شود . برای حرکت به درون بسامد بعد پنجم ، افراد باید خود و دیگران را بخشوده باشند . باید که ترس و منفی گرایی تغییر ماهیت دهد . این ، نخستین مرحله ی درک یگانگی است ، ششمین بعد ، بسامدی است که زمانی به آن نائل می شویم که جسم مادی مان را پس از عروج ترک می کنیم و کالبد نورانی مان را برای خدمتی عالی تر در کائنات تطهیر می کنیم . هفتمین بعد ، تحت نام هفتمین بهشت شناخته می شود . اینجا مکانی است که استادان برتر عروج یافته و اغلب فرشتگان در آن سکنی می گزینند . روح شما ، جنبه ای برتر از شماست که تمامی تجربیات سفرهای شما را در طی بسیاری از سطوح وجودی تان با خود به همراه دارد بخشی از روح شما ، که خویشتن شخصیتی شماست ، برای آموختن به زمین فرستاده شده است . در حالیکه خویشتن برتر شما یا روح شما می داند که شما موجودی روحانی در کالبد انسانی هستید ، خویشتن کمتر شما یا جنبه ی شخصی شما ، این را فراموش کرده است . وظیفه شما روی زمین این است که به خاطر بیاورید چه کسی هستید بسیاری از مردم در خفتگی روح به سر می برند و از اینکه موجوداتی روحانی هستند آگاهی ندارند . خویشتن برترشان برای شان مشکلات ، درد و رنج می فرستد که همه آنها به منزله ی بیدار باشی است تا ایشان را برای جستجوی حقیقت به طی طریق بگمارد . اکنون پنجره فرصت رشد روحانی گشوده است ، اکنون بخت این را داریم که همه بدهی های «کارمایی» خود را بپردازیم و بر درسهایمان تسلط بیابیم


بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

بخش دوم / قانون اول کتاب قانون روحانی همانطور که در آسمان است ، بر زمین نیز آنچنان که در آسمان هاست ، بر زمین نیز کرده شود . این نخستین قانون کائنات است . بر زمین همان گونه که در بهشت است . اگر پدر یا مادر باشید همه فرزندانتان را به یک اندازه دوست دارید چه شیرخوار باشد چه خردسال و چه نوجوان . آنها را باور دارید حتی اگر در حال سپری کردن دوره ای دشوار از زندگی شان باشند . شاید مادر با مشاهده رفتار نادرست فرزندش ، سرش را با تاسف تکان دهد ولی هیچگاه او را مورد قضاوت قرار نمی دهد . او می داند که فرزندش بالاخره بزرگ خواهد شد . خداوند وقتی دچار آشفتگی هستید یا بخشی از کار را دشوار می یابید از دوست داشتن شما دست نمی کشد . در موردتان قضاوت هم نمی کند ، بلکه به واسطه ی فرشتگان مورد تشویق و مساعدت قرار می گیرید . کائنات به شما عشق می ورزد و چشم انداز اینده ی شما با وجود همه اشتباهاتی که اکنون روی زمین انجام می دهید ، این است که به آگاهی حقیقی دست یابید . به ما نیز حق انتخاب داده شده است . مانند هر پدر و مادر معقول ، خداوند نیز قدم پیش می گذارد و زمانی که بشدت از مسیر خارج می شویم سعی می کند هدایتمان کند ، با وجود این ، خداوند ، بر اساس قوانین روحی اش ، ما را مجبور به انجام خواسته اش نمی کند . اگر به بیراهه کشیده شویم ، او می ایستد و به ما اجازه می دهد تا از ان طریق سخت بیاموزیم . درست مثل فضای خانواده ارواح جوان به دقت تحت نظارت الهی هستند ، در حالی که به ارواح تکامل یافته به نسبت سطح و جایگاهشان مسئولیت داده می شود . کائنات ، زمانی که در حال تجربه و یادگیری هستیم بدون هیچ قضاونی صبر می کنید . زمانی که آماده هستیم ، درهایی تازه به رویمان گشود می شود . آیا می خواهید کسانی که دوستشان دارید خوشبخت ، موفق ، کامیاب و سلامت باشند ؟ اگر آنها را به راستی دوست داشته باشید البته که این را می خواهید . به همین سان ، خدا نیز می خواهد شما بنده ی محبوب او ، خوشبخت ، موفق ، کامیاب و سلامت باشید زمانی که شاد هستید ، آسمان به تپش در می آید مشیت پرودگار شما بر این است که شما آنچه را باعث خوشحالی کامیابی و حس ارزشمندی تان می شود ، انجام دهید . خدا نیز در رویاها ، مراقبه یا در خلال تلقین شهود و دریافت های ناگهانی ، ما را راهنمایی می کند . او به ما حق انتخاب تام می دهد چه راهنمایی اش را بپذیریم چه نه . با اینکه حق انتخاب دارید روح شما مشتاق است راهی را بپذیرد که عالی ترین رشد روحانی را در پی داشته باشد . ما اغلب مسیر مشقت و سختی را در زندگی پیش می گیریم ، که این مسیر سخت ، به سبب عمل کردن بر اساس خواسته های پست و ناچیزمان که از خودخواهی مان نشات می گیرند در زندگی مان پدیدار می شود . نتیجه اجتناب ناپذیر آن نیز احساس نا خوشایندی خواهد بود که سر تا پایمان را فرا می گیرد . انتخاب های اندیشمندانه ، شجاعانه ، به خوشبختی و تندرستی و فراوانی خواهد انجامید . همه ما دوست داریم از ما قدردانی شود . شخصی از صمیم قلب بابت کاری که برایش انجام داده ایم از ما تشکر می کند . احساس رضایت و خشنودی می کنیم و اغلب به بخشش بیشتر ترغیب می شویم . در آسمان نیز همین گونه است ، زمانی که قدرانی می کنیم و می گوئیم بابت آنچه دریافت کرده ایم شاکر و سپاسگذاریم اسمان به ما لبخند می زد ، انگاه نیروهای کائنات برکت بیشترین نثار و نصیب مان می کند . وقتی در حق خودتان یا هر یک از مخلوقات خدا مهربانی کنید کائنات با شما احساس صمیمیت خواهد کرد . زمانی که کسی را مشتاق می یابید ، شما نیز بارقه ای را در خود احساس خواهید کرد و انگیزه می یابید که اقدامی بکنید . در مورد انرژی کائنات از شور و هیجان شما حمایت می کند . اگر کسی به شما ایمان داشته باشد شما نیز به ایمان او پاسخ خواهید داد . وقتی ما به خدا ایمان داشته باشیم خدا نیز به ایمان ما پاسخ خواهد گفت ما به سخاوت و بخشش پاسخ می دهیم ، خدا نیز چنین می کند . امور همانگونه که در قلب انسان احساس می شود . در نظر خدا نیز چنین اند
2728
بخش دوم / قانون دوم کتاب قانون روحانی زمین مکانی برای یادگیری است . جایی است که درس هایمان به ما داده می شود ، به این شکل که دنیای بیرون ما ، بازتابی دقیق از دنیای درون ماست اگر در درونتان خشمگین هستید ، حتی اگر این خشم چنان در اعماق وجودتان مدفون باشد که از آن بی خبر باشید ، در زندگی تان با افراد خشمگین مواجه خواهید شد . انها خشم افکار شده ی درونتان را به شما باز می تابانند . اگر پیوسته از خودتان انتقاد می کنید و دائم با اندیشه هایتان خود را مورد مواخذه قرار می دهید کسائی را به خود جذب می کنید که با تحقیر شما و حتی وارد آوردن ضربات فیزیکی به شما ، همین را به شما انعکاس می دهند . شخصی که خود را از درون ، ایمن ، محبوب و خوشبخت احساس می کند ، زندگی امن و شادمانی خواهد داشت که در آن ، کسانی احاطه اش می کنند که او را دوست دارند . تمامیت درون تان با کسانی که اطراف شما هستند مطابقت می کند . کائنات خود را طوری دوباره تنظیم می کند که واقعیت شما را انعکاس می دهد بدون اغراق ؛ همانگونه که در درون است ، در بیرون نیز . بدن شما اینه ای از اعماق وجودتان است و اغلب احساسات درونی و ناخودآگاهی شما را منعکس می کند بنابراین اگر در گردن خود دردی احساس می کنید از خودتان بپرسی من به چه کسی اجازه داده ام باعث شود گردنم درد بگیرد ؟ زمانی که خودتان را دوباره توانمند می کنید دیگر نیازی به درد کشیدن در این ناحیه ندارید . همچنین امکان دارد خودتان برای خود دردی ایجاد کرده باشید ! زندگی در مدرسه شگفت انگیز زمین ، فرصت هایی مداوم برای یادگیری ما پیش می آورد . حیوانات شما مشخصات درونی شما را به شما باز می تابانند . وقتی ما محض شوخی و خنده می گوئیم شخصی درست شبیه سگش است ، آنچه دریافت کرده ایم چندان تصادفی نیست . اگر حیوان شما ظاهراً مشخصات متفاوتی دارند ، هر کدام بخشی از شخصیت شما را نمایش می دهند ، به همین دلیل هم وارد زندگی تان شده اند . اشیاء بی جان نیز جنبه ای از صاحبانشان را به نمایش می گذارند وقتی شخص سوار یک خودروی قراضه و خراب و کثیف و قدیمی است ، این خودرو وضعیت درونی فعلی این شخص را منعکس می کند . یک خودروی زیبا درخشان و تمیز ، نمود خارجی ارزش درونی است . یک خود روی خانوادگی ، احساس خانوادگی جمعی بنیادینی را نشان می دهد . کائنات خودش را دوبار تنظیم می کند تا برای شما آن چیزی را بیاورد که باورش دارید
بخش دوم / قانون سوم کتاب قانون روحانی براساس قوانین روحانی ، اگر کمک می خواهید ، باید برایش در خواست کنید اگر خودتان را جلو بیندازید و در اموری که کاملاً به دوستتان مربوط است دخالت کنید ، به این بهانه که می خواهید به او کمک کنید ، سریع ترین راه را برای از دست دادن دوستی انتخاب کرده اید . فراتر از آن ، وقتی به کسی کمک می کنید که درخواست کمک نکرده است ، نمی گذارید او وضعیت را برای خودش به نظم در بیاورد که این کار ، در حقیقت اخلال در روند یادگیری او محسوب می شود . زمانی که کمک یا نصیحت تان اجباری است ، اگر وضعیت او بدتر شود باید «کارمای» آن را تحمل کنید . اقدام به کمکی ناخواسته جزو رفتارها و منش ناپسند تلقی می شود . البته بدیهی است که اگر مشاهده کنید کسی در حال غرق شدن است به او کمک می کنید . در خیابان شخصی نابینا را در عبور از گودال ها راهنمایی می کنید . از بیماران و داغدیدگان دلجویی می کنید با وجود این ، اگر از آشفتگی و نابسامانی زندگی یکنفر دیگر آزرده شدید ، این موضوع به خود شما مربوط است . این نشانه است دال بر اینکه شاید بیش از آنکه نیاز داشته باشید شخص دیگری را نجات دهید ، باید به اوضاع و احوال خودتان نگاهی بیندازید . پیوسته سوالاتی از این قبیل از من می شود که : چه کار می توانم برای خاله ام بکنم ؟ از زمانی که همسرش مرده بسیار متاثر شده است و من دائماً سعی می کنم او را به ملاقات اشخاص جدید ترغیب کنم ، ولی او زیر بار نمی رود پاسخ اینست : وقتی آماده شود آنگاه از شما درخواست می کند که کمکش کنید تا آن زمان نگاهی به درون خودتان بیندازید ، به آن بخش از خودتان که می خواهد افرادی جدید را ملاقات کند . یا درباره ی آن احساس طرد شدگی فکر کنید که اگر او کمک شما را بپذیرد به شما دست خواهد داد . من از دست دخترم به ستوه آمده ام . او می خواهد نامزدی اش را به هم بزند و من نگرانم که او هیچگاه ازدواج نکند . چگونه می توانم به او کمک کنم ؟ پاسخ این است : زمانی که دختر شما متوجه ترس های خود شود ، آماده خواهد شد . شاید او در بعضی از سطوح عمیق درونی اش می داند که این شخص فرد مناسبی برای او نیست . شاید او می داند که این موضوع شما را ناراحت می کند و می خواهد به این شیوه شما را عذاب دهد ممکنست برای این کارش میلیون ها دلیل داشته باشد . ولی واضح است که او با یادآوری بعضی از مسائلی که در ضمیر شما مکنون است ، دارد به شما خدمت می کند . تا زمانی که در خواست کمک نکرده برای کمک به او تلاشی نکنید و ببینید این ماجرا برای خودتان چه معنایی در بر دارد . اگر در وضعیت شغلی بغرنجی درگیر شده ای ، شاید آموزش و تجربه ای که از سر و کار داشتن با آن اوضاع به دست می آورید مانعی باشد که رد شدن از آن به منزله ی برداشتن گامی مهم در پیشرفت شغلی تان است ، قدمی که برای حرکت در مسیر تحقیق اهدافتان به آن نیاز دارید ، قدمی که شما را آماده ی ترقی و ترفیع می کند . نباید انتظار داشته باشید شخص دیگری از راه برسد و به جای شما از روی این مانع بپرد و سر رشته ی اوضاع را بدون اجازه ی شما در دست بگیرد این یعنی مزاحمت و اخلال ، و راه شما را در آماده شدن برای تصدی شغلی بهتر مسدود می کند . در قلمروی روحانی ، هیچ فرشته یا موجود برتر نورانی سودای اخلال در زندگی شما را ندارد . بله ، اگر «کارمای» شما نباشد ، شما را از سوانح جدی حفظ می کنند ، یا اگر زمانتان نرسیده باشد جلوی مرگتان را می گیرند . با وجود این ، در نهایت مهربانی و شکیبایی تمام کناری می ایستند و تماشا می کنند که چگونه اوضاعتان را به آشفتگی می کشانید ، چون گاهی این درست همان چیزی است که برای رشدتان به آن نیاز دارید . برای آنها نه تنها از نظر روحانی دخالت در کار شما بسیار ناپسند است ، بلکه همچنین شما را از قوی تر شدن و آموختن باز می دارد . البته زمان هایی می رسد که درخواست کمک مناسب است . منظورم از درخواست ، فریاد کشیدن از سر نا امیدی مانند یک کودک یا گریستن به مانند قربانی نیست که نمی خواهند مسئولیت اعمالشان را بپذیرند منظور از درخواست کردن ، به دقت ارزیابی کردن وضعیت ، و سپس به آرامی و مقتدرانه درخواست کردن کمکی است که به آن نیاز دارید . به محض اینکه برای درخواست کمک آمادگی پیدا کنید . آماده دریافت آن می شوید . آماده پذیرش حکمتی می شوید که به همراه آن است . آنگاه نیروهای برتر ، خود را برای کمک به شما هم راستا می سازد . بعضی از مردم پیوسته فریاد می زنند : چه وقت ، چه چیز ، چگونه ، چه کسی ، کجا ؟ آنها می خواهند پاسخ سئوالاتشان را یکی پس از دیگری بدانند . اینها بیش از آنکه سوال باشند تقاضا هستند . از ناامیدی و نیاز سرچشمه می گیرند نه از دید باز و متمرکز . شخصی که استوارانه با عزمی راسخ در مسیر روحانی گام بر می دارد ، برای یافتن پاسخ ها به درونش باز می گردد . به محض اینکه آماده شوید راجع به امری بیشتر بدانید ، آموزگار آن پدیدار می شود تا آن را به شما بیاموزد . این آموزگار شاید در قالب یک کتاب در مسیرتان قرار گیرد ، یا یک شخص ، یا یک برنامه تلویزونی . زمانی که برای صورت بندی پرسش آماده باشید ، آماده اید تا پاسخ آن را بدانید . چه بسا انتظار نداشته باشید که یک مشاور را به شام دعوت کنید تا از او راجع به کاری که در صدد انجامش هستید سئوال کنید و سپس در پایان ، همراه با صرف قهوه از نتایج گفتگویتان یادداشت برداری کنید . یا انتظار نداشته باشید همسایه تان که هنرمند و خانه آرا است بدون هیچ دعوتی وارد منزلتان شود و اثر هنری را روی دیوارتان نصب کند . این کار ها درست به همان اندازه ی مزاحمت و دخالت محسوب می شود که فردی شفا دهنده اصرار داشته باشد سردردتان را بر طرف کند و بخواهد شما را شفا دهد . شاید شما از هر یک از این خدمات سپاسگزار باشید ولی در کل ، تا زمانی که در خواست نکرده اید ، این کمک های اجباری ، قوانین روحانی را نقض می کند . اگر شخص کمکی پیشنهاد دهد و شما آنرا بپذیرید این به منزله قرارداد خواهد بود . ولی اگر آنها پیشنهاد کمک دهند و پیشنهاد کنند تا بالاخره شما آنرا بپذیرید ، این یعنی تحمیل . زمانی که از جانب فرشتگان ، مسسیح ، استادان عروج یافته یا هر یک از سلسه مراتب نورانی به کمک نیاز دارید ، نخست خود را آرام کنید . بر آنچه به راستی می خواهید مراقبه کنید و راجع به ان به شفافیت و وضوح برسید . سپس از موجوداتی که می خواهید از طریق آنها عمل کنید ، درخواست کنید کمکی را که نیاز دارید در اختیارتان قرار دهند . آنها همیشه شما را یاری خواهند داد . روزی دخترم در حین رانندگی به سمت محل کارش احساس کرد به شدت خسته و فرسوده شده است . در دل گفت ، چگونه می توانم به خودم برای روزی که در پیش دارم انرژی بدهم ؟ هنوز چند لحظه از شکل گیری این فکر در ذهنش نگذشته بود که خودرو ای از کنارش گذشت . حروفی که روی پلاک خود رو نقش بسته بود این بود : AOM او می دانست پاسخش را دریافت کرده است . اُم آوای مقدس و روحانی کائنات است و مانترایی بسیار قدرتمند به شمار می آید . او تمام وقت در طی مسیرش به محل کار این مانترا را تکرار کرد و احساس بسیار بهتری یافت . به خاطر داشته باشید که پاسخ در بطن سئوال جای دارد هر چه پرسش تان شفافیت بیشتری داشته باشد ، کمک کامل تری دریافت می کنید . کائنات در انتظار کمک کردن به شماست همه آنچه باید انجام دهید . درخواست کردن است
بخش دوم / قانون چهارم کتاب قانون روحانی یادم می آید زمانی که کودک بودم با آهنربا بازی می کردم و از اینکه می توانست بعضی اجسام را به سمت خود بکشد و بعضی اجسام را از خود دفع کند ، به وجد می آمدم . اجسام بی شماری هم نسبت به آهنربا ، هیچ واکنشی نداشتند و خنثی و ساکن می ماندند . در آن زمان هیچ درکی از قوانین فیزیک نداشتم ولی احساس می کردم بازی با ان لذت بسیاری دارد . اگر سراپایتان را با آهنربا بپوشانید ، انتظار خواهید داشت بعضی از اجسام به شما بچسبند ، بعضی با جهشی از شما دفع شوند و بسیاری دیگر نیز هیچ واکنشی در برابر شما نشان ندهند . به گونه ای می توان گفت این انرژی تان را فرا می فرستید . بعضی از مشخصات شما جذب کننده هستند و بعضی دیگر دفع کننده . شما هر چیزی و هر شخصی را که در زندگی تان دارید به سوی خودتان جذب کرده اید . بقیه ی چیزها و اشخاص را از خود دفع کرده اید . بسیاری از اوضاع هیچ گونه کشش مغناطیسی به سوی شما ندارند . به عنوان مثال ، شاید هیچ گاه گرسنگی و بی خانمانی را به سوی خود جذب نکنید چون ارتعاشی را که آن را به سویتان می آورد نفرستاده اید . فرستنده ی رادیو ، در بسامد خاصی برنامه پخش می کند . هر کسی به برنامه ای علاقه مند است باید رادیوی خود را روی موج فرستنده ی آن تنظیم کند . شما نیز فرستنده هستید . شما نیز برنامه ی زندگی تان را پخش می کنید . شما چند و چون الگوهایتان ، و بسیاری دیگر را به درون عالم اثیری می فرستید . تصور کنید می خواهید یک برنامه ی شنیدنی را بیابید . می توانید صدها برنامه بیابید و دائماً جستجو می کنید تا بالاخره تصمیم بگیرید کدام یک را برای گوش دادن انتخاب کنید . از بسیاری از ایستگاه ها بلافاصله می گذرید . گاه یکی از آنها توجه تان را جلب می کند ؛ شاید سنگین است ، شاید خنده دار ، شاید ملالت آورد ، شاید جالب ، شاید خشن ، و شاید آرامش بخش . چیزی در آن است که شما را دعوت می کند رادیویتان را روی آن تنظیم کنید . اما شاید هیچ کاه به دام آن نمی افتید . ما نیز به همین شیوه مردم را به خود جذب می کنیم . کسانی که با بسامد ما هماهنگی ندارند ، به سادگی جذب ما نیز نمی شوند . آنها از کنارمان می گذرند . ارتعاشی که ساطع می کنید از انرژی خود آگاه و ناخودآگاهتان تشکیل شده که بعضی دفع کننده ، بعضی جذب کنند و بعضی خنثی و بی اثر است . قانونی که در اینجا حکمفرماست این است : مشابه را جذب می کنند . ما افراد و شرایطی را به زندگی مان جذب می کنیم که ارتعاشی مشابه خودمان دارند . مشخصات منفی از قبیل نیازمندی ، ناامیدی ، افسردگی ، طمع ، نامهربانی یا بی فکری ، بسامدی پایین را منتشر می سازد . اگر عناصری از اینها را در سرشت مان داشته باشیم ، آن گاه اشخاصی با همان انرژی را به سوی خود جذب می کنیم . مشخصاتی از قبیل عشق ، مهربانی ، شادی ، شوق ، و سخاوت ، انرژی دارای بسامد بالا ساطع می کنند و باعث می شوند اشخاصی با انرژی مشابه به سویمان جذب شوند . بسیار می شنوم که مردم می گویند : "نمی توانم درک کنم چرا او در زندگی من است . او خیلی منفی است و به هیچ وجه شبیه من نیست ." یا "چرا آن شخص مرا فریب داد ؟ من که آدم صادقی هستم." قانون روحانی ، دقیق است . کائنات ، به ما آینه هایی می دهد که در آنها بنگریم . به اطرافیان بنگرید و به شخصیت هایی که در اطرافتان هستند توجه کنید . آنها به دلیلی در بازی زندگی شما نقش ایفا می کنند . هر چه شدیدتر انکار کنید مغناطیسی برای جذب نوع خاصی از افراد یا شرایط هستید ، خویشتن برترتان بیشتر از شما درخواست می کند که به سایه تان نگاه کنید . این جنبه ای منفی از خویشتن ماست که آن را انکار می کنیم . اگر احساس می کنید که حاضرید به رابطه ای پایبند و متعهد باشید ولی همراه شما چنین نیست ، به درون خود نگاه کنید و به ترس خودتان از این تعهد پی ببرید . اگر صددرصد از این تعهد مطمئن بودید ، او نیز مطمئن می بود . لحظه ای که اعتقاد اساسی تان را تصحیح کنید ، دیگری نیز یا خودش به شما متعهد خواهد شد یا صحنه ی زندگی تان را ترک می کند تا اجازه دهد شخصی که می تواند به شما متعهد شود پا به زندگی تان بگذارد . شخصی که همیشه شاد و سرخوش است ولی به نظر می رسد بین اشخاص افسرده احاطه شده ، آنها را به سوی خود جذب کرده تا ناخشنودی درونی اش را منعکس کنند . ناامیدی ، دفع کننده است . زوجی را می شناسم که به کل از اینکه فرزندی داشته باشند ناامید بودند . آنها هر شیوه ای را آزموده بودند . هر جایی رفته بودند . هیچ دلیل جسمانی برای ناباروری شان وجود نداشت . پزشکان دائماً به آنها می گفتند که روحی در انتظار ورود است ولی ناامیدی آنها ، روحی را که می خواست وارد شود دفع می کرد . عاقبت تصمیم گرفتند تسلیم اوضاع شوند و از زندگی شان بدون فرزند راضی باشند . به محض اینکه این گونه رفتار کردند ، انرژی شان ، تغییر جهت داد . آنها انرژی مغناطیسی رضایت و خرسندی فرستادند که این انرژی ، روحی از کائنات را به سوی آنها کشید و ناگهان آنها دیدند در انتظار تولد کودکی هستند . اتفاق مشابهی برای کسی می افتد که از داشتن همسر ناامید است . دیگران این ناامیدی را بسیار ماهرانه و هوشمندانه در می یابند ، و می روند زمانی که انرژی تان را در قالب دوست داشتن ، پذیرفتن ، گشوده بودن ، تغییر می دهید ، شخص درست ، جذب شما می شود . زمانی که انرژی تان را در قالب دوست داشتن ، پذیرفتن ، گشوده بودن ، تغییر می دهید ، شخص درست ، جذب شما می شود . باورهای اساسی و بنیادین ما ، اوضاع و اشخاص را به سوی ما جذب می کنند . اگر اعتقاد شما بر این است که شایسته و سزاوار نیستید ، اشخاصی را به زندگی تان جذب خواهید کرد که همین اعتقاد را به بدرفتاری در حق شما به شما منعکس می کنند . اگر اعتقاد دارید که ناگزیرید خود را وقف دیگران کنید ، اشخاصی را جذب خواهید کرد که به طریقی نیازمند مراقبت شما هستند . قانون جاذبه در بسیاری از سطوح ، صادق است . اگر زندگی تان آشفته باشد ، غذاهایی را جذب می کنید . که با ما همخوانی ندارند . اگر افکارتان سرشار از انتقاد و سرزنش نسبت به خودتان باشد ، احتمالاً نوشیدنی های تلخ و بی کیفیت نصیب تان می شود . شاید پشه هایی را به خود جذب می کنید که شما را می گزند . آنها بازتابی از انرژی ای هستند که می فرستید . اگر در درون خود خشم و غضب را مدفون ساخته اید ، چه بسا حمله و تهاجم دیگران را به خود جذب کنید . البته ممکن است این اتفاقات ، بازتابی از «کارما» باشد ، که البته اجتناب ناپذیر از درست و غلط است که در طی دوره های زندگی شما ایجاد می شود . اگر افکار منفی در سر بپرورانید اوضاع و افراد منفی را به خود جذب می کنید . اگر بیمار هستید ، لحظه ای که آماده باشید آن را رها کنید ، شفا دهنده ای کامل را به زندگی تان جذب می کنید . اگر در آرزوی موفقیت پروژه تان هستید ولی در اعماق وجودتان احساس خستگی و ملالت می کنید یا هراسان و فرسوده هستید ، آنگاه انرژی پایه ی شما موفقیت را از پروژه سلب می کند . هر وقت امری آن طور که شما انتظار دارید به وقوع نمی پیوندد ، اعماق احساساتتان را بکاوید و آنها را تغییر دهید . سپس هر چه را می خواهید به مانند آهنربا به خود جذب خواهید کرد . درون ، بیرون را جذب می کند ، اگر چیزی در دنیای بیرون شما آن طور که شما می خواهید نیست ، به درون بنگرید و احساسی را که در مورد خودتان دارید تغییر دهید . آنگاه خود به خود افراد و تجربیات متفاوتی را به خود جذب می کنید . شاید بپرسید اگر شخصی از نظر روحی بسیار تکامل یافته باشد ولی با معتادان مواد مخدر یا جنایتکاران سرکش سر و کار داشته باشد چه ؟ این اتفاق زمانی می افتد که این شخص به لحاظ روحانی پذیرفته که با این قبیل افراد کار کند . احتمال این هم هست که این پیامد «کارمایی» از امری حل نشده باشد که از گذشته اش برای خود ساخته است . همچنین در مواردی مشاهده می شود که قطب های مخالف یکدیگر را جذب می کنند . شخصی که از خود نور می تاباند شاید امواج تاریکی را به سوی خودش بکشد ولی تحت تاثیر آنها قرار نگیرد . مکانی تاریک مانند زندان ، شاید اشخاص روشنفکری را به درون خود بکشاند که آرزو دارند نور و روشنایی را به درون خویش راه دهند . هیچ گاه انرژی منفی نفرستید چون در این صورت باید منتظر مصیبتی باشید که به سراغ شما می آید . همیشه نور مثبت بفرستید و آن گاه منتظر معجزه ای باشید که به سویتان کشیده می شود . شما آهنربا هستید : شما مشابه خود را به خود جذب می کنید
2738
بخش دوم / قانون پنجم کتاب قانون روحانی به تماشای بازی کودکان نشسته بودم . دختر کوچک بساط مهمانی چای را در باغ ترتیب داده بود . برادرش را برای صرف چای صدا کرد ولی وقتی او آمد و نزدیک در رسید ، دخترک در را با فشار به روی او بست و اجازه نداد وارد شود . بین آن دو کشمکشی در گرفت . دخترک عصبانی و خسته ، سعی داشت مانع ورود برادرش شود . شاید به این کودک بخندیم و بگوییم آنها چقدر خیره سر و نادان اند . با وجود این ، که نیز اغلب کارهایی مشابه همین را در زندگی مان انجام می دهیم . هرگاه که بر چیزی تمرکز می کنیم آن را به خود فرا می خوانیم . با افکار و باورهایمان ، افراد و موقعیت ها و چیزهای مادی را به درون زندگی مان دعوت میکنیم . وقتی آنها می رسند ، اگر به راستی آنها را نخواهیم ، سعی می کنیم دوباره آنها را پس بزنیم . با یکی از همسایگانم صحبت می کردم که می گفت مطمئن است مادرشوهرش خیال دارد کریسمس نزد آنها بیاید و آن تعطیلات خوش را برای همه ی آنها خراب کند . او گفت : "همین حالا می توانم به وضوح همه چیز را ببینم . به یک کابوس می ماند . " مسلماً تصاویر و هراس ها نیرومند او ، به گونه ای اجتناب ناپذیر ، مادرشوهر او را به سوی آنها می کشید ، در حالی که خشم او ، در را به روی مادرشوهر می بست . همسایه ی من ، انرژی حیاتی خودش را صرف مقاومت کردن می کرد . بسیاری از مردم بدون اینکه بدانند چه می کنند ، قانون مقاومت را به جریان می اندازند . ضمیر ناخودآگاه شما و ذهن کیهانی دقیقاً مانند رایانه عمل می کند . نمی توانید به یک رایانه بگویید یک برنامه ی خاص را بالا نیاورد چون نمی تواند دستورهای منفی را بپذیرد . رایانه فرض را بر این می گذارد که شما آن برنامه را می خواهید ، پس آن را برای تان بالا می آورد . ضمیر خودآگاه شما می تواند بین دستور منفی و دستور مثبت تفاوت قائل شود ولی ضمیر ناخودآگاه شما متوجه تفاوت این دو دستور نمی شود . اگر ضمیر خودآگاه شما بر کاری ، مثل رانندگی ، تماشای تلویزیون ... قویاً تمرکز داشته باشد ، ان گاه ضمیر ناخودآگاه شما پیام را دریافت می کند . به عنوان مثال ، زمانی که کودکی بر انجام تکالیفش تمرکز کرده است ، ضمیر خودآگاهش تماماً مشغول است . اگر در آن لحظه مادرش بگوید : "مواظب باش غلط ننویسی" ، آنگاه ضمیر ناخود آگاه کودک پیام را دریافت می کند ضمیر ناخودآگاه کودک ، از نشانه ی منفی فعل «ننویس» یعنی «حرف ن» صرف نظر می کند و پیام را چنین دریافت می کند : "غلط بنویس ." بهتر بود این پیام ، به شکل مثبت داده می شد : "تو می توانی آن را صحیح بنویسی." مشابه همین وضع ، اگر ذهن شخصی کاملاً درگیر آماده کردن مطالب تدریس فردا صبح باشد و همسرش سفارش کند که "برای مهمانی شام دیر نکنی "، مسلماً مشکلی پیش رو قرار داده است . بهتر بود بگویید : "به خاطر داشته باش که مهمانی شام سر ساعت هشت شروع می شود." اگر دائماً فکری در سر دارید یا اغلب جمله ای را تکرار می کنید ، این فکر با جمله به ضمیر ناخودآگاه شما راه پیدا خواهد کرد . بعضی افراد به این دلیل دچار بیماری می شوند که در برابر بیماری مقاومت می کنند . اگر پیوسته در این باره فکر کنید که : "من نمی خواهم بیمار باشم " ، واژه ی "بیمار" در ضمیر ناخودآگاه جای می گیرد و رایانه ی ذهن شما به دنبال برنامه ای خواهد بود تا شما را بیمار کند هنگامی که در حال استراحت و آرامش هستید نیز ضمیر ناخودآگاه شما همچنان کار می کند . زمانی که زیر آفتاب استراحت می کنید . بدترین وقت برای نگرانی است چون امکان دارد با نگرانی تان در این وضعیت ، ترس هایتان را به تجلی در آوردی . برعکس ، این زمان ، عالی ترین موقع برای در نظر آوردن و مجسم ساختن آن چیزی است که می خواهید در زندگی تان اتفاق بیفتد ."نکن" ، "نمی توانی " ، "نخواهی کرد" ، یا تمام افعال و عبارات حاکی از «نفی» ، عباراتی هستند که قانون مقاومت را بیدار می کنند این فکر "من هرگز همسر کاملی نخواهم یافت" ، مانع یافتن همسری کامل در زندگی تان می شود . عبارت "نمی خواهم فقیر باشم" ، برای تان فقر می آورد . عبارت "نمی توانم در آن خانه ی ترسناک زندگی کنم ، شما را در همان خانه ی ترسناک نگه می دارد . " شما تبدیل به همان چیزی می شوید که در برابرش مقاومت می کنید . هر چه که در برابرش مقاومت کنید ، در زندگی تان اصرار می ورزد و پایداری می کند و انرژی شما ر ا در این تقلا و کشمکش تلف می کند ."من سالم هستم " ، فرمانی است که به درون رایانه ذهن شما می رود و تندرسی را جذب می کند . "من سزاوار همسری کامل هستم" ، همسری کامل را جذب می کند ."من از ثروت استقبال می کنم " ، ثروت را به زندگی شما می کشاند . هیچگاه در برابر شکست یا فقر مقاومت نکنید . به جای این کار ، موفقیت و ثروت را جذب کنید . همیشه به جای مقاومت کردن در برابر منفی ها ، مثبت ها را در آغوش بکشید . زمانی تعطیلاتم را در انجمنی گذراندم که اعضایش تصمیم داشتند ساختار را از گروه های کاری شان حذف کنند . به جای آن از مردم خواسته بودند داوطلبانه به آنها کمک کنند . نتیجه این شد که همه احساس آزادی بیشتری می کردند و زمان بیشماری برای استراحت داشتند . آنها دریافته بودند که قوانین ساختاری ، مردم را تحت فشار قرار می دهد و به مقاومت می انجامد که انرژی فراوانی صرف آن می شود . برداشتن محدودیت ها ، انرژی را آزاد می کند . پس از یکی از سخنرانی هایم در باب فراوانی ، مرد جوانی برای گفتگو نزدم آمد . او می گفت حرف های من باعث ایجاد جرقه ای در ذهنش شده است . تا آن زمان خیال می کرده که شایسته و سزاوار نیست . او متوجه شده بود که در برابر هر چیزی که فراسوی سطح شایستگی اش قرار داشته مقاومت می کرده است . چند هفته بعد او را در کارگاه فرشتگان ملاقات کردم و به من گفت دست از مقاومت برداشت و شروع کرده است به آغوش گشودن و استقبال کردم از آنچه به راستی در زندگی اش می خواهد . این تغییر در نگرش ، سطوح موفقیت و کامیابی او را متحول کرده بود . گاهی تغییر ، کمی بیشتر از این طول می کشد . اگر مدت مدیدی است که در برابر تنهایی مقاومت می کنید ، پس قالب فکری عظیمی از تنهایی در اطراف شما وجود دارد . شاید تمام انرژی تان را صرف عقب نگه داشتن این ترس کرده باشید ، بنابراین برای تبدیل کردن و تغییر شکل دادن این احساس به زمان نیاز دارید . یک شیوه ی مثبت برای حل کردن و از بین بردن این قالب فکری که با توسل به ان مقاومت کرده اید ، این است که تمام ترس هایی را که راجع به آن دارید روی برگه ای بنویسید و سپس آن برگه را بسوزانید . سپس آنچه را به راستی می خواهید بنویسید که انرژی بیشتری دارید . اگر دو نفر بخواهند تخته سنگی را در جهتی معین حرکت دهند باید هر دو در یک سمت آن تخته سنگ بایستید و نیرو وارد کنند تا سنگ حرکت کند . ولی اگر در دو جهت مقابل بایستند و نیرو وارد کنند ، تخته سنگ فقط بر اثر نیرویی حرکت می کند که شخص قوی تر وارد کرده است . وقتی هم که شخصیت های درونی ما در تضاد و کشمکش باشند چنین اتفاقی می افتد . اگر در درونمان دو شخصیتی داشته باشیم که در جهت تحقق هدفی یکسان کار می کنند ، زندگی مان به نرمی رو به جلو جریان پیدا می کند ، ولی اگر دو شخصیت درونی داشته باشیم که در تضاد با یکدیگر کار می کنند ، ان گاه سرجایمان متوقف می شویم . مثلاً ، اگر بخشی از ما از تعهد می ترسد و بخشی دیگری از ما به دنبال رابطه ای صمیمی و پایدار است ، آنگاه یک وضعیت "کشش - فشار" ایجاد کرده ایم . رابطه همان جا متوقف می ماند و ما در تعجب هستیم که چرا تا این اندازه احساس خستگی می کنیم . اگر با شخصی بر روی پروژه ای کار می کنید و هر دوی شما چشم انداز یکسانی دارید ، پیشرفت پروژه ، اجتناب ناپذیر است . ولی اگر دچار مشاجره هستید ، مقاومت ، خود را در قالب تاخیرها نشان خواهد داد . آن شخص ، به طور اتفاقی و تصادفی وارد زندگی شما نشده است . او ، تردیدها ، ترس ها و نا آرامی های شما را به شما منعکس می کند . به درونتان نگاه کنید و تصمیم بگیرید که به راستی چه می خواهید و چشم انداز شما به راستی چیست . زمانی که کشمکش های درونی تان را حل کنید ، آنگاه شخص دیگر ، طبق قانون هستی ، باید زندگی تان را ترک کند یا نگرشی را تغییر دهد . قانون مقاومت ، بر اثر خود آگاهی شخص قربانی مآب به جریان می افتد . قربانی ، کسی است که دیگران را به سبب سرنوشت خود توبیخ می کند و مقصر می داند . او معتقد است که خدا به او حیات بخشیده اما او نتوانسته از خود مراقبت کند . وقتی کسی راجع به خودش این گونه فکر می کند که : "بیچاره من! من نمی توانم از خودم مراقبت کنم" یا "من خیلی بداقبالم" ، تبدیل به فردی قربانی مآب شده است که در برابر فراوانی ، سخاوت و بخشش ، و محافظت و مراقبت الهی ، مقاومت می کند . اگر شخصی ، دیگری را به سبب آنچه در زندگی خودش رخ داده مقصر بداند ، او قربانی ای است که در برابر به گردن گرفتن مسئولیت آنچه خودش رقم زده ، مقاومت می کند . خانم بسیار بداخلاقی که آندریا نام داشت ، برایم از همسرش تعریفی می کرد : "اوضاع نابسمان زندگی زناشویی ما تماماً تقصیر همسرم است . او هر شب بیرون می رود و مرا بسیار خشمگین می کند . " آندریا از پذیرش مسئولیت نگرشش که باعث بی قیدی شوهرش می شد ، سرباز می زد . آندریا در برابر صفات خوب شوهرش مقاومت می کرد . او می گفت همسرش هیچ صفت خوبی ندارد . آندریا از خود تصویر قدیسی خشمگین ساخته بود . فقط زمانی که دست از مقاومت کردن برداشت و به بازبینی صادقانه ی اعمال خود پرداخت توانست آرام تر شود . همسرش دو شب در خانه ماند و آندریا بر صفات خوبی که در او کشف کرده بود متمرکز شد . آن دو اوقات خوشی داشتند . وقتی دیگر آندریا او را مقصر ندانست و دست از مقاومت در برابر بیرون رفتن شوهرش کشید و از ماندنش در خانه استقبال کرد ، زندگی زناشویی شان به نحوی باور نکردنی بهبود یافت . زمانی که احساس خشم یا تقصیر می کنیم ، در برابر لذت و خوشی زندگی و جلال و بزرگی خویشتن مان مقاومت می کنیم . بسیاری از ما تا کنون در برابر انجام کاری مقاومت کرده ایم . در برابر اتو کردن لباس ها مقاومت می کنیم ، تا زمانی که انبوهی از لباس ها جمع شود ؛ یا به باغچه رسیدگی نمی کنیم تا زمانی که علف های هرز همه جا می گیرد . هر چیزی که در برابرش مقاومت کنید ، پیامی برای شما دارد . به عنوان مثال ، اگر در برابر فقر مقاومت می کنید ، پس زمان آن رسیده که ببینید فقر سعی دارد چه چیزی به شما بگوید . آیا از کمبود می ترسید ؟ دقیقاً از چه می ترسید ؟ در برابر آنچه به راستی می خواهید گشوده باشید ، نه در برابر آنچه نمی خواهید . اگر احساس بی ارزشی می کنید ، بلافاصله ارزش خودتان را تثبیت و ابقاء کنید اگر به مدیرتان اعتماد ندارید ، در خودتان اعتماد ایجاد کنید . اگر پیوسته در ذهنتان الگویی تکرار شونده از شکست دارید ، خودتان را موفق تصور کنید . دست از مقاومت بکشید . معلوم کنید که در زندگی تان چه می خواهید و شروع به ارسال انرژی جاذب ، مهیج و شوق برانگیز کنید تا مثبت ها را به سوی خود بکشید . آنچه در برابرش مقاومت کنید ، در برابرتان پایداری می کند انرژی تان را مستهلک می سازد ؛ از آنچه به راستی می خواهید استقبال کنید و احساس سر زندگی کنید
لیلیآنلاین پست ها : 650 عضویت:1395/2/20 1395/10/11 - 1:48 عصرگزارش پست نامناسب حذف پستلینک مستقیم این کار شما خلاف قوانین کپی رأیت و غیر قانونی است عزیزم این کتاب هم پی دی افش هم صوتیش تو نت هست دوما من با خوندن این کتاب دیدم به زندگی عوص شد شاید دوستای دیگمون هم همین احساس رو پیدا کنند و کتاب رو تهیه کنند تا همیشه همراهشون باشه
ممنون لیمو جان .بطور مفصل تر کتاب سفر روح را که خوندم و در این کتاب کاملا تمامی این مراحل توضیح داده شده بود باعث شد کلن نگرشم نسبت به زندگی و زندگی بعد از مرگ عوض شود.
خدا جون دوستت دارم,, به قلب من بیا,, من بتو محتاجم.

ممنون خانومی

خدایا سپاسگزارم که من آهنربای جذب ثروت و برکت و سلامتی و خوش شانسی و زیبایی و مهربانی و احترام و دوستی و آشتی و صلح و آرامش و آسایش و خوشبختی و موفقیت هستم . خدایا شکرت .
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته

خواب دزد😨

تاتا۷۲ | 19 ثانیه پیش
2687