سلام دوستان من هشت ماهه عقد کردم با شوهرم دوست بودیم مادر شوهرم میگفت باید فامیل بگیره و من تنها قریبه ام
الان با دختر عموش مشکل دارم چون خیلی کرم می ریزه تو زندگیم مادر شوهرم دست روی قرآن گذاشت نمیبینم دخترورو دیگه
الان پدربزرگ شوهرم فوت کرد رفتم به زن عموش سلام هم نکردم و اومد پیش شوهرم زن عموش باز هم اونم سلام نکرد اما به زن عموهای دیگش هم سلام کردم و احترام گذاشتم واقعا دلم نمیخواد اون زن عموش و دخترش ببینم
میخواستم با سلام نکردن بیان بگن به پدرشوهرم چگونه اینابگن دخترت کرم ریخته
الان موندم چهلم برم یا نه شوهرم مرخصی نداره شهرستانشون ده ساعت راهه دوروز بیشتر مرخصی نمیتونه بگیره
مادر شوهرم توقع داره من ایام تعطیلی همش باهاشون اونجا برم نمیگه پسرشو ما بردیم سرکار متاهلی دیکه تک فرزنده کمک کنید چه رفتاری کنم با زن عموش اینا و برم یا نه