تازه زایمان کردم
قبلا مرکز همه توجهتون بود الان مجبورم واسه دومی وقت بیشتری بذارم از عذاب وجدان دارم میمیرم
پسرم خیییلی مظلومه هرشب تو خواب میرم بغلش میکنم گریه میکنم؛ دلم میخواد یه دل سیر باهاش وقت بگذرونم
خودش خیلی با محبته ابراز علاقه میکنه به دومی ولی بشدت بیاشتها شده 😭😭😭😭
گاهی میگم نکنه اشتباه کردم دومی آوردم
هرچند هزاران بار شکر خدا بخاطر سلامتی جفتشون
خواستم درد دل کنم
من الان کاملا متقاعد شدم دومی نیارم
احساسات تون طبیعیه ، ولی رفتارات اشتباهه
یعنی چی بغلش میکنی گریه میکنی
چند ماه بگذره ، دوباره زندگی تون به روال عادی برمیگرده
فاصله سنی شون چقدره؟
خدا حفظشون کنه چندسالشه؟ من اصلا نمیتونم بچه دوم رو بپذیرم احساس میکنم به اولی خیانت میشه😐
اخ منم چنین حسی دارم
با باباش هماهنگ کن بیشتر باهاش وقت بگذرونه
چقدر عزیزی تو 😢💔
وای قشنگ درکش میکنم بچه توو
مثل قبل بهش توجه کن لطفاً. روزی یک ساعت نوزاد بده به شوهرت و با اون بازی کن
حالا هی بیا بگو بچه پشت سر هم نیارین!!!
همه هم میگن نه باهم بازی میکنن فلان !!البته دعوا بیشتر تا بازی
حالا بازی نکنن انگار چی میشه
ازهمسرت یامادری کسی بخواه چندساعتی بچه دوم نگه دارن وقت باکیفیت مثل بازی بابچه اولت بگذرون
چرا تو خواب تو بیداری هی بغلش کن محبت تو نشون بده و اگه با بچه بازی کرد یا حالا تکونش داد و اینا خیلی حساس نباشین که اذیت بشه و حساس بشه
شما واقعا بهشت زیر پاته
هر مادری مثل شما لایق اسم مادر نیست..
