۱۴۰۲.۶.۱۰ بماند یادگاری
از این خونه از این زندگی من فقط ی کوله پشتی داشتم فقط؟!
بابا داریم از دستت فرار میکنیم موقع جمع کردن لباس و وسایل دیدم من از این زندگی فقط به اتدازه ی کوله وسایل داشتم
بابا هیچ وقت نمیبخشمت هیج وقت تا زمانیی که روحم هیچ شود این نفرینم نسبت به تو باقی میمونه امیدوارم وارم به ی روزی بیفتی که این دل سیاه من به حالت بسوزه من سوختم روحم سوخت شما ها هم بسوزین
بابا ما داریم از دست تو از این خونه فرار میکنیم نمیدونم کجا فقط داریم میریم....میرم به سمت ناکجا آباد میخوام قاصدکی بشم که با ی نسیم میره اون طرف کوه میره جای که هیچ کس نمیشناستش دارم میریم بابا فردا صبح ی اتفاق های قراره بیوفته که هیچ کس نمی دونه بابا میگم بابا چون بچه های اینا بفهمن
ی عذاب های بهم دادی چ درد های سرت کشیدم چ کوفت های سرم اوردی چ بلا های سرم اوردی و میاری حرومزاده
این اشک های الان جاری شدن امیدوارم دفع بعد رو قبرت جاری بشن
۳۱ مرداد تو منو برا اخرین بار کشتی
۱۰تیر من دارم میام تا بکشمت.....
بماند یادگاری عذاب های که بهم دادی...بماند یادگاری درد هام.. بماند یادگاری که من از اون خونه از اون زندگی فقط با ی کوله پشتی سیاه فرار کردم...بماند یادگاری...........حرف های ک تو قلبم موند