بعدازظهری یکی از دوست های شوهرم زنگ زد
برا حسینه مداح آوردیم یک ساعت دیگه مراسمه اگه میشه بیاریمش خونه شما این یه ساعت رو
منم رفتم خونه مامانم حالا که برگشتم میبینم وسط قالیم زرد شده
قلیون گزاشتن تو سینی داغ شده قلیم سوخته
منم قالی ها رو لوله کردم وکلی هم باشوهرم جیغ وداد کردم
اعصابم اغون شده امام حسین به کمرت بزنه که روان منو به هم ریختی الان داری روضه میخونی😭😭