میدونم تکراریه ولی بیایین بگین کدوم حرفی شما رو از درون نابود کرد ولی جوری وانمود کردین که براتون مهم نیست؟تا حالا شده که از رفتار و حرفای بقیه خودتون رو به خاطر محبت های خیلی زیاد سرزنش کنین؟
از بس که محبت کردم و سواستفاده کردن از بس که فقط و فقط احمق فرضم کردن بس که خاستم خوب باشم تا با وجدان راحت بخابم خسته شدم حالت تهوع گرفتم از خودم از بی عرضگی هام از اسکل بودنم واقعا به این فکر افتادم خودمو بقیه رو راحت کنم عین خوره افتاده به جونم