2726

سر سفزش بودیم یک هفته ی پیش بعد سه ماه رفته بودیم اونجا ..مسافر بودیم خونشون سه ساعت فاصله داره با ما..مرغ درست کرده بود مادرشوهرم.چون من یه تکه کوچیک گذاشته بودم برای خودم تمام شد شوهرم برامیه کوچولو دیگه میخواست مرغ بزاره بشقابم یهو برگشت مادرشوهرم گفت به پسرش که خودت بخور خودت بخور نریز دیگه ..هیچی نگفتم گفتم نمی‌خوام دیگه سیر شدم...شوهرم چیزی نگفت ینی هیچ‌کس نگفت من احمقم مثل بدبختا به خوردنم ادامه دادم خاک ب سرم ‌ .الان ک‌یه مسأله کوچیک پیش اومده برای من وشوهرم یاد اون هفته هم افتادم که چطوری مهمان نوازی کرد ..من خیلی ساده و بی شیله پیله همون چند لحظه بعد اینک این اتفاق افتاد همونجا سر سفره شوهرم گفت مثل خانم شیرزادی ....چطوری عزت گذاشت روی زنش .‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌واقعهم هستم اگر مثل خانم شیرزاد نبودم جواب مادرشوهر حداقل با نخوردنم یا قهر میدادم 

ببین برای منم همین پیش اومده بود دقیقا!!!😥

 من از یکی از پزشکای دکترساینا ویزیت انلاین گرفتم از خونه و خیلییییی خوب بود. بیا اینم لینکش ایشالا که مشکلت حل میشه 💕🌷

2728

ماشالله مادر و پسر هر دو بی عقلن

 نتـࢪسـون عاشقـاࢪو از این ڪولاڪ تـاࢪاج🖋به خاڪ افتـادن از عشـق ، پَࢪ و بالِ به معࢪاج 🖋  نه تیࢪ و دشــنھ ، نه داࢪ و زندون🖊 ستــاࢪه ها ࢪو از شـب نتـــࢪسون♥    ʕ´•ᴥ•`ʔ 

منم دلم خونه از دست مادرشوهرم 

واگذار کردم به اون بالا میخوام حقمو بگیره از تک تکه کارایی ک درحقم کرده

یه روزی خدا دری رو به روت باز میکنه که جبران تمام درهای بسته‌ی زندگیت خواهد بود تو فقط به خدا اعتماد کن و بگو ❤️خدایا شکرت❤️
2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2687
2730