2737
2734
عنوان

اخه چطور از دهنش درومد اینوبگه

1630 بازدید | 28 پست

همسرمو میگم ی بابا مزیض دارن پرستار نگرفتن خودشون کاراشونو میکنن بخاطر همین همسرم زیاد خونه نی حالاهم ک ازم دوره بخاطر گارش میبینم داداشه بیشتر خونشه پیش زنوبجش منم مدام میرم ب شوهرم پیام میدم گ چرا این زنشو دوس داره پیشش میشینه تو منو دوس نداری زیاد برام وقت نمیزاری... همسرم میگ از حرفای تکراریت خستم دیشبم گفت حیف بابام بعدم گفت لعنت به عروسامون ک نمیزارن ما کار بابامونو بکنیم درصوزتی ک من همسزم میره هیچی نمیگم خیلی ب جونم برسه میگم بیا این بچرو بگیر گ خستم هیجوقت منعش نکردم منی ک باردارم داره نفرینم میکنه😔😔

به خوشی بیای دلبرم


بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

2731

شوهرت خسته ست اون جاریت بیشعور بازی در میاره تو درک کن 

منم باشم میرم پیش پدرم 

اتفاقا من حامله بودم پدر شوهرم مریض شد تا سه ماه بعد زایمان ام شوهرم کلا بیمارستان بود بماند تک پسره و همش خودش بود 

خب قانون مشحص بذارین که هر شب یکی باشه و وقتی خونه اس جبران اون شب که نیس بکنه

همین اعصابمو قاطی کرده منم میگم تقسیم کنین اما شوهر من هرشب میرفته پیش باباش شبا خونه نبود اما جاریم شوهرش پیششه شبا بهونشونم اینه خونمون نزدیک ابادی نی زنم میترسه

به خوشی بیای دلبرم
2738
همین اعصابمو قاطی کرده منم میگم تقسیم کنین اما شوهر من هرشب میرفته پیش باباش شبا خونه نبود اما جاریم ...

نه دیگه تقسیم کار کنن شوهرت هم بگه زن من حامله اس

بدون دعوا ازش بخواه

درک کن اونم باباشه 

۵ ساله ۷ ساله باباش افتادس ینی من از ازدواجم راحتی ندارم

خیلی سخته درکت میکنم شوهر منم پونزده سال پرستار پدرش بود اخرم پدرش با اون همه ثروت یه هزاری کمکش نکرد تک پسر هم بود خیر سرش 

اخی عزیزم 

حق داری

بارداری به حضورش نیاز داری 

بنظرم اومد خونه درست باهاش صحبت کن 

خیلی عاقلانه صحبت کن 

بگو من باردارم نیاز به محبتت دارم 


ببین منم شوهرم ی مدت کم اهمیت شده بود بهم باهاش صحبت کردم اوکی شد 

الان شات میدم

شوهر من مادرش مریض از پنج نفرشون فقط شوهر من می‌ره با یکی دیگشون هرروز اونجا تازه غذاشون بامنه هفته یکبار میرم جاروبرقی ،گرد گیری اگه بگم خسته شدم تازه طلبکار هم میشن  من حاضرم خونه نیاد ولی اینقدر کار به من نگه میگم ببرم دکتر  میگه مادرم تنهاس ،بچه ببر بیرون مادرم خلاصه هرچیزی بگم آخرش ختم میشه به مادرش 

شوهر من مادرش مریض از پنج نفرشون فقط شوهر من می‌ره با یکی دیگشون هرروز اونجا تازه غذاشون بامنه هفته ...

والله دقیقا منم زورم میاد جاریم شوهرش راحت پیش هم میخوابن کی دوس نداره شوهرش شبایشش باشه؟!!!خدایا 

به خوشی بیای دلبرم
2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته

عفونت چشم

مرسانا1383 | 26 ثانیه پیش
2687
داغ ترین های تاپیک های امروز