شنبه، 9 دی سال 1402 و ساعت 11:01 صبح: من حالم خوب نیست.. احساس میکنم اندازه یه اتاق سه در چهار، غبار دور من رو گرفته و خودمو اون وسط گم کردم.دوشنبه، 29 آبان سال 1402 و ساعت 9:28 صبح: برای مدت تقریبا زیادی نیستم و اینجا نمیام. ولی لطفا اگه سوالی ازتون پرسیدم که تا این لحظه جوابمو نداده بودین، لطفا جواب بدین. وقتی برگردم میخونمش. خیلی ممنونم که مهربونید و این مهربونی رو نشر میدید💙... از نظر من آدما وقتی چشماشون پر اشکه و برق میزنه و همزمان دارن میخندن، خیلی خوشگل میشن. من اون لحظه رو از نوع شادش براتون آرزو میکنم 🌿..