بعد از ۱۰ سال بالا و پایین خلاصه ۶ماهه که خطبه خوندیم تا عقد و عروسی رو یکجا بگیریم..تمام این ده سال رو شوهرم پیگیرم بود تا زنش بشم با التماس اما بعد ازدواج یهو اخلاقش۱۸۰ درجه تغییر کرد.تو دوستی تا ناراحت میشدم تمام سعیشو میکرد خوبم کنه ولی الان حتی ازم نمیپرسه چرا ناراحتی.درطول هفته هیچ زنگی بهم نمیزنه مگر اینکه کارخاصی داشته باشه وقتی شاکی میشم میگه دیگه خیالم راحت شده واسه همینه.تو این ۶ ماه دیگه اصلا قربون صدقم نمیره و انگار که مثلا داره با یه دختر عادی حرف میزنه.دیشب رفتم خونشون تمام مدت داشت با خواهرزاده های ۴ و ۸ ساله ش بازی میکرد.اونام همش میچسبن به داییشون یکی اینور میشینه یکی اونور.وقتی بهش اعتراض کردم میگه حسودی نکن. نمیدونم اونهمه ابراز عشق چرایهو تبدیل به روزمرگی شده.تو دوستی به تمام اطرافیانم حسودی میکردکه باهاشون جایی میرفتم خودشو میکشت اما الان برعکس شده اون با دوستاش میره بیرون و من واقعا غصه میخورم ولی عین خیالشم نیست.من ادم مهرطلبی هستم دلم میخواد فقط به من توجه کنه.الان میگم کاش مقاومت میکردم و ازداج نمیکردم باهاش...😓راهنماییم کنید بچه ها
چه شرایط سختی..... نمیدونم اینجور مواقع باید چکارکرد، یه روز یرین پارکی جایی بشین باهاش صحبت کن،،، بگو اگه تغییر نکنی مث خودت میشم و.... تغییر نکرد بی محلش کن یه مدت مث خودش رفتار کن ببین تغییر نمیکنه؟
ازدواج نمیکردم یعنی تا ابد دوست میموندین؟ اصلأ شدنیه؟ عزیز باید فکری برای مهرطلبیت بکنی وگرنه از اونایی میشی که به محبت شوهر به بچه خودشونم حسادت میکنن.
منم دوران دوستی روزی ده دفه زنگ پیام قربون صدقه بیرون اینور اونور بعد همینکه عقد کردیم کلا عوض شد روزی نهایت یبار اگ کار داشته باشع زنگ میزنه میگه قطع میکنه پیام ک کلااا همیشه اول من میدم قربون صدقه از صد ب چهل درصد تبدیل شده بیرون رفتن ک نگم چقد کم شده منم ادم بشدن احساساتیم همش دلم میخاد بهم توجه کنه هرچقدم دلیلشو میپرسم میگه الان دیگ میدونم جایی نمیری مال خودمی
ماهم اولا یکماینجوری شدیم ولی بت بگم با غر زدن چیزی عوض نمیشه عزیزم فق خودتو عقب بکش وسعی کن ...
بدبختی اینه بی توجهی هم بلد نیستم.ینی منظورت اینه ساکت بشم؟؟دیشب که از رفتاراش ناراحت بودم مثلا سرسفره بهم گفت برنج بکشم برات نگاش نکردم وخیلی سرد گفتم نه.بعدتنها شدیم بهم گفت ناراحتی چرا طوری برخورد میکنی همه بفهمن.میخواستم بگم چون اگه خوب برخورد کنم بعد تو نمیفهمی که ناراحتم و فکر مبکنی همه چی گل و بلبله
بدبختی اینه بی توجهی هم بلد نیستم.ینی منظورت اینه ساکت بشم؟؟دیشب که از رفتاراش ناراحت بودم مثلا سرسف ...
نه نه اصلاااا جلو بقیه نشون نده. ن بی توجهی این نیست اصلا. این ی جور اهمیت دادن منفیه. بی توجهی یعنی طوری باشی ک نفهمه ناراحتی و ناراحتیتو یه مدت نشون ندی ببینی چی میشه. یعنی اگ دیدی داره با خواهر زادش حرف میزنه ب ت توجه نمیکنه توم بری با خواهر شوهرت کسی حرف بزنی خودتو سرگرم کنی نمیدونم بری تو گوشی فیلم ببینی ی کاری انجام بدی خلاصه کبیکار نباشی . یه جوری باشی ک احساس کنه داری ازش دور میشی. نه این ک خیلی برات مهمه
نه نه اصلاااا جلو بقیه نشون نده. ن بی توجهی این نیست اصلا. این ی جور اهمیت دادن منفیه. بی توج ...
حق با شماست.چون طوری شده که حس میکنم مثلا مادرشوهرم از دیدن این قضیه لذت میبره که میفهمه من ناراحتم از نزدیکی شوهرم به نوه هاش.الان خیلی پشیمونم که چرا اینطور رفتار کردم که اونا بفهمن ناراحتم.بدبختی اینه هروقت اخلاقم خوب باشه شوهرم انگار بی تفاوت تر میشه.منه بدبخت همش میخوام یطوری رفتارکنم که شوهرم بفهمه ناراحتم ولی همه میفهمن الا خودش.
نه نه اصلاااا جلو بقیه نشون نده. ن بی توجهی این نیست اصلا. این ی جور اهمیت دادن منفیه. بی توج ...
بنظرتون بعد که تنهاشدیم چطور رفتار کنم که بفهمه؟؟چندین بار باهاش حرف زدم اما یه حالتی میشه انگار اصلا خوشش نمیاد از نصیحت و حس غرزدن بهش دس میده.بنظرتون اصلا امیدی هست این مسائل حل بشه بینمون؟؟؟