من پارسال خونه مجردی داشتم
امسال بخاطر گرونی اومدم همخونه ی بچه ها شدم من میدونستم دختره دوس پسز داره خودش ۷۹ دوس پسرش متولد ۸۱
کاردانی میخونن تو ی دانشگاه زیر نظر س...پ..اه خیلی سختگیررر
این دختر میدونستم ی وقتی دوس پسزشو میاره ولی از هفته اول فهمیدم تقریبا هر شب پسره اونجاست ....
روز تعطیلی باشه اصلا نمیره
از ی شهر دیگ اومدن دوتاشون
دختره ی عوضی ب تمام معنا خونه لجن بسته بود سیاه ب تنهد چیزی ک میرسه اتاقشه و ظرف خودش ت بگی بزک تهدید ما سر نوبت این اخریا دیگ سینکو میتکوند....خونه منفجر میشد مهم نبود
این ی خرگوش داشت هر وقت میرف پیش پسره من بهش میرسیدم حموم و فلان اخرشم دختره ولش کرد تو پارکینگ بس نمیرسید بهش بهم پیام میداد دارو بده غذا بدش
تراس دشسویی حموم
تمام وسایل خونه فرش مبل یخچال جارو برقی من بردم استفاده میکرد هیچی نمیداد از مال خودش یخچال اشتراکیش با اون دختره رم برد جدا کرد با دوسپشرش ی گاز خوب داشت وونم داد ب پسره با گاز صفحه ای خونه ک مشکل داره اشپزی میکردیم و میکنیم ناچارا
اقا من ی هفته خواهر اورژانسی خواهر اومد اتاق عمل مجبور شدم بیام شهرشون
این و اون یکی همخونه انقد ب پرنده هاپ نرسیدن ک مرد گرون ترینشون
من خیلی عصبی شدم پیام دادم بهش ک من تیر ماه میرم دیگ ت جز علی ب هیچی توجه نمیکنی
شروع کرد دری وری گفتن
گفت اره دعوتنامه ندادم برات از سفر ک اومدی جمع کن برو
گفتم تیر امتحاناته البت ۲۸ خرداد ب گمونم
من نمیتونم حجم این وسایلو جمع کنم هم بخونم هم خونه پیدا کنم
گفت برو خونه دوس پسرت بمون ....ینیا از شدت اشغال بودنش اتیش گرفتم
گفتم تو مارو سز غذا وقن ترایش خاب بلند کردی ک یارو بیاد
تو خون جدا ندتریم بگیم پریودیم چون اون میشنوخ