یه رمان بود که دختره نمیدونم اسمش چیبود به اجبار با یه پسره به اسم سینا ازدواج میکنه اون پسره هم نمیخوادش و فرار میکنه میره خارج با یه دختره دیگه ازدواج میکنه ، تو این مدت دختره با برادر شوهرش سپهر رابطه داره و بعد از اینک شوهرش برمیگرده پیش دختره میگه پشیمونه دختره حامله است از برادر شوهرش و...
تورو خدا اگه میدونید بگین اسمش و