من بعد یه مدت طولانی رفتم شهرستان ... فقط خونه یکی از قومامون رفتم چون دلم براش تنگ شده بود وبنظرم باشعور بود ... وقتی دید منو بهم گفت چقد لاغر شدی و زیر چشمات سیاه شده من خیلی دلم برات میسوزه ... نتیجه ی این حرفش این شد که بعد گذشت چندین ماه هنوز غصه دارم و بدون کانسیلر اعتماد بنفس ندارم ... من ترم آخر پرستاری ام .... بهم گفت تو ضعیفی توانی نداری بدرد پرستاری نمیخوری همین امسال مجدد کنکور بده و برو تو یه شغل دیگه . من هیچی نمیگم شما خودتون قضاوت کنین 😭