من همون اول ازدواج گربه رو دم حجله کشتم
مادرشوهرم وقتی با همیم جرئت نداره حتی نزدیک شوهرم بشینه چه برسه که بیاد باهاش درگوشی حرف بزنه
اونوقت کله ی شوهرمو میکنم
اوایل ازدواج خیلی اذیتم کرد میخواستیم شبا بریم بیرون همش بهمون زنگ میزد کاملا هوشمندانه جمعش کردم