از بچگی با هم خوب نبودیم دوسش نداشتم همش بخاطر دخترخاله هام و فامیلش باهام بحث می کرد خیلی بی عقل بود پولش رو می داد به فامیل قرض اونا همخورد خورد بهش می دادن بخاطر اونا و طرفداری از اونا با من بحث می کرد ازدواج کردم از شرش راحت شم الان مهربون شده و فهمیده اشتباه کرده و فامیل کلاه سرش گذاشتن و تازه به حرفم رسیده ولی من هنوز فراموش نکردم از بچگی اصلا حس مادری بهش نداشتم الان هم دلسوزیه