الان تازه رفتم تو ۲۰ سالگی هنو ۱۹ ام مث تو:)
اون وقتا کنکورمو تر زدم و موهامو وزنم و سلامت روحیمو از دست دادم و خیلی واسم سخت شد تا از سرم افتاد روزی نبود که نخوام خودمو بکشم یا به انتقام فکر نکنم
حرفی نبود که بهم نزده باشه و جیگرم اتیش نگرفته باشه
ولی بخودم اومدم خودمو جم کردم و رفتم تو ی رشته خوب و دارم تحصیل میکنم به خودم میرسم و سعی میکنم هر لحظه از زندگیمو زندگی کنم بعد ها وقتی ادمایی که واسم خیلی اهمیت قائل میشدن اومدن تو زندگیم تازه فهمیدم چقد خودمو حیف کردم و به خودم بد کردم
و وقتی اومد دوباره سمتم مث ی اشغال پرتش کردم و کارماشم دید
حرفم به توام همینه صبر کن کارماشو میبینه
بلاکش نکن حذفش کن شمارشو ... از تهدیداش نترس چون هیچ گوهی نمیتونه بخوره از حرفاش دل چرکین نشو چون ل.ا.شی جماعت ذات نداره فقط بی توجهی کن بی تفاوت باش و ندیدش بگیر و بی اهمیتش کن میدونم ته دلت هنوزم شاید دوسش داشته باشی ولی سعی خودتو بکن امیدوارم توام از این تجربه تلخ رد شی 🙂❤