یکی رو میشناسم که چند ساله میره باشگاه بدنسازی
بشینی باهاش چهار کلام حرف بزنی هم همش در مورد باشگاهش و رکوردهای جدیدش توی تمریناتش و پیشرفتاش و تغییر فرم بدنش برات میگه و با ذوقم تعریف میکنه.
میگه هر روز میره جلوی آینه تا ببینه چقد به هیکل ایده آلش نزدیک شده و بدنش طبق معیارهای جنس مخالف جذاب تر شده🙁
انواع مکمل ها و رژیم های غذایی که مربیش گفته رو با دقت و وسواس رعایت میکنه و خرج میکنه تا هیکلش مثل بدنسازا بشه ( چاق هم نیست که بگیم میخواد لاغر کنه فقط دنبال فرم جذاب تر گرفتنه)
ولی طرز فکر من اینه که ما قراره بمیریم و این بدنمونم که قراره بره زیر خاک و مورچه ها بخورنش مشخص هم نیست که تا کی فرصت داریم زنده باشیم، اونوقت چطور با چه اراده و انگیزه ای ینفر روز و شبش رو پای بدنسازی میذاره و هدف زندگیش رو رسیدن به یه جسم و کالبد فوق ایده آل قرار میده درحالیکه یچیز دنیایی هست و میتونه این اراده رو پای کارای دیگه ای بذاره مثل مهربونی و کمک به آدمای دیگه و دستگیری ازشون و کمتر کردن رنج و دردی که هم نوعاش میکشن.
میگم منکه خودم افسردگی دارم و اراده برا هیچکاری ندارم چه دنیایی چه معنوی، لاقل شما که بااراده ای ارادت رو پای کارای انسان دوستانه و معنوی هم بذار.
بنظرتون من زیادی افسردم یا اونا زیادی با اراده و شاد و بیخیالن ... ؟