2737
2734


بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

عروسی ما با بارداری خواهرشوهرم یکی بود شوهرم دست تنها بدون کمک خرج....پدرشوهرم نه سال پیش 4 میلیون داد خواهرشوهرم سیسمونی کنه، به شوهرم یک قرون کمک نکرد و عروسیمون دویست هزارتومن کادو داد

و انسان به اندازه ی امنیتی که به دیگران میدهد،مومن است🕊
کلا پدر مادرا عدالت ندارن بین بچه ها  


پدرشوهرمو کل طایفه میشناسن که دختر و داماد دوسته....چون خییییییلی بی رحمی کرد به پسراش....فک کن به پسرا نفری صد متر زمین داخل حیاط داد، به دوتا دخترا دوتا باهم سیصد متر خود خونه ی ساخته شده!!!! دخترا از پسرا بیشتر سهم داشتن..‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌بااینکه همش برادرا خرجشو کشیدن....به نوه های دختری عیدی تراول داد جلو چشمم به دخترم یدونه چیپس😐به شوهرم خیییییلی برخورد گفت اگه دخترمون ناراحت نمیشد چیپسو پس میدادم 

و انسان به اندازه ی امنیتی که به دیگران میدهد،مومن است🕊
2728
ای بابا عادلانه رفتار نکرده در مورد خونه که فقط به دخترا داده پس سهم پسرا چی


تو ییلاق پسرا نفری صد متر زمین داخل حیاط...سیصد متر خونه و حیاط دورش برای دوتا خواهر😐فک کن خونه ی کامل ساخت با اب و برق و همه چی اونم نفری صد و پنجاه برای دختر..پسرا صد متر زمین خالی...هیچکسم جرئت نداشت حرف بزنه وگرنه محروم میشد

و انسان به اندازه ی امنیتی که به دیگران میدهد،مومن است🕊
2738
قربون پدرم برم با این سنش برامون غذا درست میکنه... 

پس شما توخونه یادتون ندادن احترام به بزرگتر مخصوصا پدر رو چون خودت میگی پدرم برامون غذا درست میکنه دیگه هیچ توقعی ازشما نیست. ای کاش یاد میگرفتین زن سالاری ومرد سالاری مال زن و شوهراس نه فرزندان. شما فرزند سالارین

چرا این چه احترامیه اخه چقدر مرد سالارین... پدر خود من قربونش برم برامون غذا درست میکنه سنشم خیلی با ...

والا اصلا مرد سالاري نيس 

بحث احترامه

بعدم شما هر روز هر روز كه نميريد اونجا

بگم خسته ميشيد از اين كار، 

در ضمن همه ادما كه مثل هم نيستن

باباي شما ادم باحاليه دمشم گرم

بعضي مردا از اول اينطور بودن كه كار پذيرايي و خونه انجام ندادن. 

گفتم کسی شرایط منو داره تحربه شو بگه نمیدونستم همه میان نصیحت و قضاوت

 ولش کن خواهر.من خودم به شوهرم بارها گفتم به پدرومادرت نمیرسم وقتی پیرشدن خودت بچه اونی کاراشم بکن ازمن انتظارنداشته باش.اونم گفت باشه.میدونی چرا.چون من اینجاغریبم.فقط اینااینجان.خونریزی کردم توبارداریم فقط منوتادکتربردوگفتن استراحت مطلق باشه پیش دکترگفت من نوکرشم ولی تااومدخونه چشمش به دخترش افتاد ولم کرد رفت.۲بارم تصادف کردم همینجورنیومد.استراحت بودم گشنگی میکشیدم یه لقمه نون نمیدادبخورم تاشوهرم میومدیه چیزی درست کنه بخورم.جلوهمه میگفت خونه تکونی میکنم برات.ولی دراصل یه قاشق نشست اصلانیومد.خودم بااون شکم وخونریزی خونه تکونی کردم.بچم دنیااومدمامانم اومداونم مریضه ولی یه ماه مراقبم بوداین خانم میومدمینشست مامانم شده بودکلفت این خانم.بعدزودپزترکیدازفک به پایین وجفت دستام سوخت بچه شیرمیدادم خداشاهده نیومدبچه روبگیره اینم میچسبیدبهم پوست تنمو میکشیدتاولا کنده میشدعفونت کرد.گفتم یه کاسه سوپ درست کن بفرست بچم گشنه است نمیتونم پاگازوایستم درست نکرد.حال روز سگ ازمن بهتربود.۲ماه طول کشیدسوختگیم خوب بشه نگفت تومردی یازنده.سراین کاراشون گفتم بمیرنم گوشه کفنشم کنارنمیکشم چه برسه زمین گیربشه بمیره که صدا سگ بده پدرسگ

 ولش کن خواهر.من خودم به شوهرم بارها گفتم به پدرومادرت نمیرسم وقتی پیرشدن خودت بچه اونی کاراشم ...

منم مثل تو غریبم

مادرشوهرم یه آب برام گرم نکرده

وقتی دخترم دنیا اومد و از بیمارستان اومدم خونه 

شبش نیومد پیشم بمونه

اومد خونمون بچه رو بغل کرد و هی گفت دخترمنه دخترمنههههههههههههه

بعد پدرشوهرم گفت پیشش بمون تنهاس گناه داره

گفت داروهامو نیاوردم


منم از اون شب دنیام عوض شد 

اگه کسی جلوم بمیره هم برام مهم نیست..زجر بکشه ...گشنه باشه و.....

قبلش خیلی برام مهم بود و تو کار خیر بودم 

هرکی مشکلی داشت کمکش میکرد حالا چه مالی ، چه زبونی و....


الان هم تا میگه مریضم و....

من میگم قرصاتو بخور 

حرف رو عوض میکنم


منم مثل تو غریبم مادرشوهرم یه آب برام گرم نکرده وقتی دخترم دنیا اومد و از بیمارستان اومدم خونه&nbs ...

دقیقا‌.من هرمشکلی داشتم یاپیش میومدمیگفت طوری نی.دیگه حالم بهم میخوردازاین حرف.دیگه منتظرشدم هرمشکلی براش پیش میومدمیگفتم طوری نی دیگه اخرش دخترش فهمیدمن دارم حرفای خودشو پس میدم بهش به روم اورد منم گفتم میبینی چقدربده.یاهرمریضی میگرفتی میگفت چاییده وباهمین حرف بین منوشوهرم دعواراه انداخت که شوهرم میگفت توبچه رومریض کردی باکولر.منم باهاش سرسنگین شدم وبچه روبردیم دکتر.دکترگفت ویروس گرفته ومنم گفتم ببخشیدازبادکولربچه مریض شده وچاییده.دکترگفت نه این چه حرفیه گفتم مادرشوهرم گفته.اونم گفت صداش کن بیادشوهرم گفت نیستش گفتم ببخشیدبچم الان ببرم کولرو خاموش کنم دکترگفت نه بچه تب داره بدترمیشه فقط مستقیم نباشه گفتم شوهرم نمیزاره گفت این چه کاریه اقا.گفتم مامانش واسمون تجویزپزشکی میکنه گفت اقای محترم هیچکس جزمادربچه حق نداره برای بچه مادری کنه اینوقبل اینکه زن بگیری بایدبفهمی نه من بگم.اومدیم بیرون شوهرم گفت ابرومو بردی گفتم برو باباوقتی بچه ننه ایی وحرف مادربیسوادتو بیشترقبول داری مجبورم به دکتربگم بچموبه کشتن ندی این بچه منه نه مادرت.دیگه ازشوهرم همون بارشدکه حرف ننه اش گوش داد.به مادرشوهرمم گفتم میدونی اخلاق پسرت اینجوره واسه چی سوسه میایی دعواراه میندازی همه حرفاتوبه دکترگفتم تابهش ثابت بشه توجزدعوابین ماهدف دیگه ایی نداشتی

2706
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2687
پربازدیدترین تاپیک های امروز