من آرایشگاه دیده بودم لباس فروس دیده بودم فیلمبردار دیده بودم تالار دیده بودم هیچکدوم رو نمیزاشتن خودم انتخاب کنم
همه هم ارزون بودن فکر نکنی لاکچریا معمولی چون اعتقادی به پول زیادی خرج کردن هم نداشتم
تالار رو که گفتن چرا ۳۰۰هزار تومن کلا گرون شده عروسی کنسل
سر این جنگ جهانی شد کارتها پخش شده بود
بعد سر خرید عروسی برادرشوهرم و شوهرم شریکن وًعشونم عالیه اما هیچ پولی نداد از لجش به شوهرم منم گفتم حالا اشکال نداره شوهرم تا حالا کم نزاشته الان اون نمیده تقصیر شوهرمن نیست که
دوباره سر لباس عروس یه روز قبل عروسی رفتم تحویل بگیرم برای فردا شب برادرشوهر احمق عوضیم دبه کرد گفت بریم لباس دسته دو فامیلم رو بکیر بپوش اینجا هم جنگ جهانی شد
لباس و تالار حرف من شد ولی فیلمبردار زورم نرسید آخرشم فیلم و عکس از عروسیم ندارم خدا لعنتش ن کنه
چندوقت بعد عروسی دیدم همه جا نشستن گفتن عروسی آنچنانی گرفتیم براشون منم گفتم عین این عروسی آنچنانی من قسمت بچه هاتون شوهرم جلوشو گرفتن گفتن نفرین کرده مارو گفتم مگه نمیگید عروسی خوبی بوده من دعا کردم عین عروسی من باشه نفرین چی آخه نکبتا