دیشب تاپیک زدم
شوهرم و خواهرش بحثشون شد
بعد همون دیشب من گفتم بریم خونمون
مادرشوهرم نذاشت
ولی الان خیلی جو سنگینه
نه من حوصله دارم باهاشون حرف بزنم
نه اونا چیزی میگن
همینطور مات و گنگ نشستیم تو خونه
هوا هم بارونه شدید که بریم بیرون
به شوهرم میگم بیا برگردیم شهر خودمون تو خونه خودمونم میتونیم همینطور صمم بک بشینیم
میگه نه بدترش نکن بحثو کش نده
پ.ن: تو تاپیک قبلی جریان دیشبو گفتم