صبح خونه مادرشوهرم بودم ی ارمنی گدا اومد زنگ در رو زد ساعت ۸ صبح ، مادرشوهرم گف خیلی پیله هستش باز نکن منم باز نکردم
ساعت ۱ ظهر اومدم برم خونمون درو باز کردم دیدم نشسته جلو در😑 منم هیچی نگفتم داشتم میرفتم پاشد افتاد دنبالم خانم کمک کن کمک کن
منم گفتم پول نقد ندارم گف ینی ۵ تومنم نداری گفتم نه
گف کیفت رو باز کن من ببینم ،منم دیدم پروعه گفتم دنبالم راه نیوفت گف تا ندی من میوفتم دنبالت گفتم گمشو هولم داد گف خودت گمشو پدرسگ منم با کیف زدم تو سرش بدوبدو رفتم اونم بدوبدو اومد دنبالم وحشی از شالم کشید با مشت زد تو سرم من زدم و اون زد دعوا شد سوپر مارکیتیه اومد زنه رو انداخت کنار رفت گردن اونو چسبید منم فرار کردم
چقدر نکبتن دست سنگینی داشت هنو سرم درد میکنه 😭
اصلا نزدیک اینا نرین