پسر دائي مامانم تك فرزنده و مجرد بودبعد با يه خانمي ازدواج كرده كه از خودش ١٠سال بزرگ تره زنه هم مطلقه هست دخترش ٢٢سالشه يعني پسره ٣١سالشع زنه ٤١..
بعد زنه وقتي با اين ازدواج كرد تمام صورتشو كوبيداز نوساخت بينيشو دو بار عمل كرد ،لباش و گونه هاش همش فيلر و ژله…
دختر زنه هم شاغله شبا مياد با اينا زندگي ميكنه
پسر دائي مامانم ميميره براش يعني زنه بخواد بره بيرون ميوفته دنبالش هر چي زنش بگه همه