سلام دوستان امروز همسرپ گفت میخوام برای افطار مهمون بگم بیاد منم چون یکی از دوستان گفتن تا پاگشا نشدی کسیو دعوت نکن منم یه همسرم گفتم نخیرم کسی که به ما احترلم نذاشته منم دعوتش نمیکنم خونه ام اون گفت باید بیان گفتم چرا باید بیان عیب نداره حالا که تو میگی باید منم میرم تو اتاق خودت ازشون پذیرایی کن اونم گفت که بخدا اگه بزارم دیگع بری خونه مامانت منم گفتم برو بابا و رفتم نمازمو خوندم دلم اروم گزفت اومدم بهش گفتم عیب نداره میخوایی مهمونی بگیری بگیر گفت نه نمیگیرم و باهام حرف نزد رفت بیرون به نظرت تون چیکار کنم من الان
ببین منم به همین مشکل خورده بودم.😢خانمای اینجا بهم دکترساینا رو معرفی کردن و منم از یکی از دکتراش ویزیت آنلاین گرفتم از خونه. و خیلی راضی بودم و مسالمم حل شد😍 بیا اینم لینکشایشالا که مشکل توهم حل بشه😘
کاش از اول میگفتی رسم رو بهش که داره برعکس عمل نیکنه بعد میگفتی میخوای بگیری بگیر نمیدونم خداشکر میکنم فقط که بحثتون در همین حد بوده میخوای یه زنگ بزن بگو الان باید غذارو بار بذارم وگرنه دیر میشه چیکار کنم؟ زنگ زدی؟ بذارم؟ اگه میخوای به یه بهونه بگی باز بهش
خب همون اول بدون بحث و تندی براش توضیح می دادی که این رسمه که اول پاگشا بشین بعد مهمونی بدین ، ولی در کل مهمان حبیب خداست و مایه برکته هیچوقت اینجوری نگو ، همون ساده بگیر ولی همیشه دور هم باشین به شادی ، و اینکه از همین اول کاری آتو دستش ندی که رفتن یا نرفتن به منزل پدرت رو اهرام فشار قرار بده ، یه جوری رفتار کن که ینی هر وقت خودت صلاح بدونی میری منزل پدرت