2737
2739
عنوان

خیااانت زنان متاهل

7699 بازدید | 21 پست
خیا نت در زنان متاهل صرف نظر از انگیزه اصلی اینکه چرا زنان متاهل خیا نت می‌کنند، نفس این امر در میان متولدین دهه شصت و پنجاه به شدت روبه گسترش است. موضوع نگران کننده برای من این است که این مهلکه افرادی را به درون خود می‌کشاند که نه می‌خواستند و نه حتی تصورش را می‌کردند که وارد رابطه‌ای دیگر شوند. اما به خودشان که آمدند دیدند خیا نت دارد اتفاق می‌افتد. زن چهل و سه ساله‌ای که با پسر خواهر شوهرش وارد رابطه شده. پسر جوانی که پانزده سال بااو تفاوت سنی دارد، زن هیچ وقت فکرش را نمی‌کرد که شوخی‌ها و تنها شدن‌ها و جای پسرم است و من با فلانی می‌روم خانه، برایش دردسرساز شود. شخصا اعتقاد دارم انسان همچون سایر حیوانات موجودی غریزی و چند آمیزشی‌ست. اما آنچه او را از سایر حیوانات در این مورد مجزا کرد قوه یادگیری و تعقلِ در جهت سازگاری و بقاست. انسان روزی شروع به یادگیری کرد. شروع به فاصله گرفتن از غرایز. چیزهایی را آموخت که اگرچه خلاف ذاتش بود اما موجب سازگاری او شد. ما در ایران در آموختنی‌ها بسیار ضعیف عمل کرده ایم. از ابتدا به ما یادندادند. ما را درست در زمانی که داشتیم از بازی‌های کودکی لذت می‌بردیم از جنس مخالف جدا کردند و با یک علامت سوال بزرگ، بزرگ شدیم. اینکه:« مگر دیگری قرار بود با من چه بکند که از من جدایش کردند؟» از سوی دیگر رسوم و سبکی از زندگی وارد جامعه ما شد که متناسب با آنچه ما هستیم و بر ما می‌رود نبود. ما مهارت ارتباط با دیگران را یاد نگرفتیم. حدومرزها را نمی‌شناسیم‌. محدوده اینکه دختر خاله ما به همسرمان باید چقدر نزدیک بشود را نمی‌دانیم. محدوده اینکه زنمان با دوست دانشگاهی‌اش که مرد است و که قرار است بیرون برود و روی پروژه‌‌شان کار کنند را نمی‌دانیم. مرزهایش قابل تعریف نیست. او نباید از زندگی خصوصی تو و همسرت تحت عنوان درددل کردن مطلع شود. مفهومی به نام «جاست فرند» که ما چندین سال است آن را لق لقه‌ می‌کنیم و یک مفهوم وارداتی‌ست، هیچ کدام از این تعاریفی را شامل نمی‌شود که ما در مناسبت‌هامان آن را به جا می‌آوریم. جاست فرند شما مشاور شما نیست.حد و مرز مشخصی دارد. ما این مرزها را نمی‌دانیم. اصلا برایِ ما نیست. با آن بیگانه هستیم. چون خودآگاهی نداریم گم می‌شویم. با دوستتان (مرد) و همسرتان می‌روید جنگل. شب سه نفرتان توی چادر می‌خوابید و دم صبح «حالتی بر شما می‌رود» که پس از چندی رابطه جن سی بینتان اتفاق می‌افتد. توی گروه تل گرامی «انجمن شاعران فلان» آقای فلانی ساعت دو بامداد به شما مسیج می‌دهد که:« بانو، سروده زیبایتان را خواندم،حضور شما در این جمع غنیمت است» شما متوجه می‌شوید دارد اتفاقی در درونتان می‌افتد، ادامه‌اش می‌دهید و کار به جای باریک می رسد. اینجا جای ترمز است، جایی که دیگری می‌آید و دل و دین و عقل و هوش را به باد می‌دهد. اینجا باید فاصله بگیرید و به خودتان بگویید:« رابطه من با همسرم/ پارتنرم یک مرگیش است که باید ترمیم شود». ما زنگ خطرها را جدی نمی‌گیریم. یک آن است. ما بارها در این موقعیت و لحظه قرار گرفته‌ایم. لحظه‌ای که می‌دانیم دارد یک جریانی از انرژی فعال می‌شود. هر آدمی آن، «آن» را و«لحظه» را درک می‌کند. همه چیز از همان لحظه آغاز می‌شود. بها دادن یا متوقف کردن آن حس مرموز، دلچسب، هیجان‌انگیز. ما قدرت عجیبی در انکار این حس و خودفریبی داریم: جدی نیست. بگذار ببینیم حالا بعدها چه می‌شود. یک سلام و علیک ساده است. یک چت کردن عادی‌ست. ولش کن، حالا بعدا یه کاریش می‌کنم... اینجا آن نقطه‌ای‌ست که سنجش آن نیاز به مهارت دارد. اینکه زن با خودش بگوید: اگر شریک عاطفی من هم شاهد ما بود، من باهمین لحن با دوستش، با همکارم، فروشنده مغازه، مدیر فلان گروه تل گرام، فلان دوستم در فیس بوک و... صحبت می‌کردم؟! آیا اینکه دارم چت‌ها را پاک می‌کنم یک هشدار نیست که رابطه‌ام با شریک عاطفی دارد لنگ می‌زند؟ مرزها را برای سلامت روحی خودتان شناسایی کنید. در محدوده مشخصی با دیگران رفتار کنید. برای خانه‌تان، لباس پوشیدنتان، مهمانی رفتنتان و ... حدومرز بگذارید. می‌دانم آنقدر از سمت نهادهای بازدارنده، روضه‌خوان مسجد محل، کارشناس بی‌سواد تلویزیون، فلان شخصیت در سریال ماه رمضان این حرف‌ها را شنیده‌ایم که حالمان به هم می‌خورد. آن‌ها این مفهوم را خراب کرده‌اند. مردم را زده کرده‌اند. آنقدر که ممکن است شما حالتان از نوشته من به هم بخورد. اما لطفا حدومرزها را جدی بگیرید. مرز ما، قلمرو ماست. باید مراقب قلعه‌مان باشیم. برگرفته از صفحه تل گرام بهاره مهرجویی، روانشناس آن‌چیزی که خانم بهاره مهرجویی در مورد زنان نوشته است برای مردان متاهل نیز صادق است. شما در مورد نظرات ایشان در این مورد چه فکر می‌کنید؟
دست رو هرچی میذاری میگن مشکل ما الان اینه؟ نه آقاجون، مشکل ما این طرز فکر توئه که میخوای یهو همه چی خوب بشه. باید از یه جا شروع کرد دیگه.....
کاملا درسته ما در سفر از سنت به مدرنیته سر کلاف رو گم کردیم فک کردیم بی بندو باری یعنی روشنفکری و اروپایی بازی و اپن مایندی این جاست فرند و دوست مرد توی فرهنگ ما واقعا جایی نداره حداقل حالا حالا ها خیلی جا داره تا بتونیم شکل مناسب این روابط رو پیدا کنیم
بدترين حالت ماجرا اين است كه طاقتمان تمام شود و به روي خودمان نياوريم و تا زمان مرگ ادامه دهيم خيلي ها اينطور زندگي ميكنند دست انداز كم طاقتي را رد كرده اند و افتاده اند توي سرازيري عادت ...اوريانا فالاچي


بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

خدا لعنت کنه اون زن ومرد متاهلی که اوار میشه روی یه زندگی دیگه

سلام دوستای مهربونم...بچه های زیادی تو نی نی سایت هستن که دلشون میخواد مادر بشن ومادر خطاب بشن..با دل پاکتون براشون 5صلوات بفرستین..شاید نفس یکی از ما درحقشون اجابت بشه وهمین روزها با ازمایش مثبت اشک شوق تو چهرشون جاری بشه...انشاالله

2731
دقیقا، گیر الفاظ مدرن افتادیم، نحوه استفاده ازشون رو بلد نیستیم..... دقیقا اونا رو اول تبدیل کردیم به مشاور و همین میشه سراغاز رابطه احساسی....
دست رو هرچی میذاری میگن مشکل ما الان اینه؟ نه آقاجون، مشکل ما این طرز فکر توئه که میخوای یهو همه چی خوب بشه. باید از یه جا شروع کرد دیگه.....
من فقط اینو میدونم که انسان نباید زیاده از حد به خودش اعتماد کنه . هیچ کس نمیگه من از فردا بعد از ظهر تصمیم دارم معتاد یا زن باره یا خائن یا بیحیا بشم.
مثالهایی که نویسنده زده بود شاید برای برخی آشنا و برای بعضیای دیگه مسخره یا اغراق آمیز باشه . ولی جان کلامش حقیقته. هر کسی باید سعی کنه به چند قدمی خطوط قرمزش نرسه چون اون چند قدم مونده به خط ممکنه با تصمیم قبلی طی نشه
 لطفا این تاپیک رو‌مطالعه بفرمایید:من برای اقدام آماده ام یعنی چه؟
اینکه میگه مهارت ارتباط با دیگران رو یاد نگرفتیم و حد و مرزها رو نمیشناسیم واقعا درسته
درد من حصار برکه نیست ، درد من زیستن با ماهیانی است که فکر دریا به ذهنشان خطور نکرده است
2738
اینکه ما مرزها رو نمیشناسیم ولی داریم بی محابا فرهنگ جای دیگه رو روی شرایط خودمون پیاده میکنیم وازش دفاع هم میکنیم رو واقعا قبول دارم ما برای این مدل فرهنگ آموزش ندیدیم اصلا پایه ریزی ما چیز دیگه بوده وحالا داریم بنا رو با یه تعریف دیگه میسازیم خوب جور در نمیاد خیلی متن خوبی بود
من با حرف همه موافقم، ولی چیز دیکه ای که هم بهش معتقدم اینه که اون لحظه برای زنان به سادگی و روزمره اتفاق نمیوفته، مردها دات تنوع طلب دارند ولی زنها ذاتا وفادارتر هستند پس باید یک زمینه عمیقتری وجود داشته باشه، سرخوودگی ها و مشکلات بیشتری با همسرش باشه که به اون لحظه به قول عامیانه پا بده ( من تایید نمیکنم خیانت رو، فقط میگم دلائل بسیار عمیقتری داره نسبت به خیانت مردان)
2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2687
داغ ترین های تاپیک های امروز