مادر شوهرم اومده بودند خونه ما منم غذا مرغ پخته بودم شبش،بعد برای ناهار فردا ازشون سوال کردم که همون مرغ رو چون اضافه اومده بود می خورند یا نه اونام گفتند که می خورند روز بعد ناهار رو که خوردن شوهرم از سرکار اومد مادر شوهرم فشار رفته بود پایین شوهرم ازش پرسید ناهار چی خوردین مادرشوهرمم گفت تخم مرغ الانم همش شوهرم بهم غر میزنه منم بهش میگم که مرغ خوردند ولی باور نمیکنه واقعا عصبانیم
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
ناراحت شده براش غذای دیشب رو گذاشتی حالا کاری ندارم ولی من وقتی براممهمون میاد می مونه یه غذا رو دوبار نمیذارم پیششون حتی اگه مادرم باشه یه چی دیگه میذارم وقتی رفتن هرچی غذا بمونه بعدش خودمون میخوریم
عجب فتنه ای بوده مادرشوهرت..😂😂😂🤣🤣🤣.ببخشید خنده م گرفت..حالا بنده خدا فشارش افتاده پایین حالش خوب نبوده..
فقط 25 هفته و 6 روز به تولد باقی مونده !
1
5
10
15
20
25
30
35
40
خدایا جوری دستمو بگیر و بلندم کن که همه انگشت به دهن بمونن...(عدو شود سبب خیر ، اگر خدا خواهد)🤌🫡،(۲۹بهمن خبر بارداریمو شنیدم،خدایا ممنونم ازت،تو دلیمو حفظ کن و کمکم کن صحیح و سالم بغلش بگیرم)