امروز مهمون داشتم اما کاش مهمون دعوت نمیکردم اصلا کاش هیچوقت مهمونی ندم
از صبح کلی زحمت کشیدم غذا درست کردم خونه تمیز کردم سر یه هندونه همه ی زحمتام خراب شد
شوهر خواهرم هندونه خریده بود منم چون آب داره خیلی بدم میاد فرشامم رنگش روشنه گفتم این هندونه رو دست نزنید ببرید خونتون من بدم میاد همه جا رو نوچ میکنه و آبش میریزه همه از لجشون گیر دادن نه بیار بخوریم اصلا به منی که میزبان بودم احترام نذاشتن آخرم شوهرم ریخت رو فرش و من دیدم قاطی کردم همه ناراحت شدن و هی شروع کردن به شوهرم گفتن وای تو چی میکشی از دست این و طلاقش بده حتی خواهرم شروع کرد بلند بلند گفت تو به ماها بی احترامی کردی خیلی دلم شکست همشون هم شاکی رفتن اصلا به منی که اینهمه زحمت کشیدم احترام نذاشتن و انگار نه انگار خونه منه
همشون هم میدونن من خیلی روی این چیزای خونه حساسم ولی واسه خودشون اومدن ریختن و رفتن آخر سرم کلی تیکه بهم انداختن