ما با پدرشوهرم اینا تویه ساختمونیم خونه ما تا خونه بابام اینا یه خیابون فاصله است توراه داشتم میومدم یهو زن عمو شوهرم دیدم گفت کجا میری گفتم خونه بابام گفت چرا پیاده خندیدم گفت میخوام یکم پیاده روی کنم صدرصد الان میره میذاره کف دست مادرشوهرم میگه عروست داشت تنهایی داشت میرفت خونه باباش
پدرشوهرمم چون ایام عیده نمیره سرکار الان ب شوهرم میگه چرا زنت تنها پیاده رفته باید میگفت من برسونمش وسرهمین دعوامون میشه چون چند وقت پیش همین اتفاق افتاد حالا برخورد من چی باشه؟؟؟
این جور خانواده ها و گیرهارو درک نمیکنم اصلا
🤦🤷 چه درد اور
مگه تو سوریه هنوز داعش هست؟
خب پیاده بری، چی میشه مگه؟؟
بگو حالم خوش نبود میخواستم یه کم هوا بخورم پیاده رفتم
تازه عروسی
وا .چه ربطی به اینا داره؟ مگه تو بچه ای که نتونی مراقب خودت باشی یا اختیار خودتو داشته باشی؟ به شوهرت بگو دوست دارم گاهی پیاده روی کنم . روحیه م عوض بشه . بگو بچه نیستم که . یا مگه بهم اعتماد نداری که اینجور رفتار میکنی
بگو میخواستم مزاحم پدرت نشم
چه ساعتی رفتی اون موقع خواب نبود یا مهمون نداشتن
اگه ساعت خواب بوده مثل ساعت دویاسه بگو گفتم
شاید خواب باشن اگرم مهمون داشتن بگو چون مهمون
داشتن هیچی نگفتم
یه معذرت خواهی کوچولو بکن سرته قضیه رو هم بیار
