من یه خاله دارم دوتا بچه کوچیک داره و فکر میکنه بچه هاش از دماغ فیل افتادن ، اولا ک نه خودش هیچی بهشون میگه نه هیشکی میتونه چیزی بهشون بگه فوق العاده لوسن من خونه نبودم جلو چشمش دخترش کتابمو خط خالی کرد هیچی بش نگفت پسرشم ک همش قصد داره وسایل آدمو نابود بکنه میره تو یخچال هرچی دم دستش میاد برمیداره خب واقعاً این زشت نیست؟
بعد مثلا تا بخواد غذا بیاد هی میره سرک میکشه به قابلمه هی مدام میاره میده به بچه هاش اگه صد بار بگن بیار اینم میره میاره یدرصد عقلش کار نمیکنه که خب طرف مهمون داره زشته شاید این همه دارم میدم به بچم خورشتشون کم بیاد خجالت بکشن مثلا اینطوریه ک پسرش میچرخه میگه مامان گوشت اینم میره تو خورشتا هر سری چنتا جدا میکنه میده بهش سر سفره ک میشینیم دیس کبابو ک جلوش میگیرن تا میتونه خالی میکنه رو بشقاب بچه هاش بعد اینام نمیخورن مجبور میشه آدم بریزه دور ینی واقعا مگه میشه پیش خودش فکر نکنه ک مهمون دارن شاید کم بیاد؟ینی هروقت این خالم مهونمونه دو تا مهمونم ک داشته باشیم مجبوریم دو برابر چیز درست بکنیم ک آبرومونو نبره هرجا هم میره همینطوره نه فقط خونه ما
میوه هارو برمیداره هی از هرکدوم یه گاز میزنه مثلا چنتا موزو برمیداره چنتا سیب و ... همرو دهنی میکنه ول میکنه