بچه ها ی زن عمو دارم ک دیروزم تاپیکزدم اومد دیدن همسرم برای اینکه صاحب عذا هستن
برای چتر شدن و آماده خوردن و گاها ی چی از خونه هرکسی بره تا تیغش ببره میکّنه و میبره و میخوره و ....
اصلا رفتارهای خودش د دخترش پر از توقع انتطار
خودش کل خونه زندگیش درست حسابی نیست تمام بشقاب و قاشق چنگالهاش لنگه ب لنگه
ماشین ظرفشویی نداره
خلاصه گفتم که وقتی میاد خونه من ی سره میگه فلان وسایل رو نداری؟ خواهرزاده هام دارن
فلان چیو نگرفتی؟
یا میگه چرا ابرو نمیکاری
ابروهات آله و بله
یا ایندفه میگفت دندونات رو ایمپلنت کن صورتت چال میافته
خلاصه شما تصور کن خودش هیچی نمیفهمه لباسشو و خودشو و زندگیش این بد از طرف مقابل ایراد پشت ایراد
یا میگه شوهرت خوبه ؟ یا از مامانم میپرسه راضی هستید ازش ؟
یا ریز تا ریز میخواد از خانواده شوهرمبپرسه
منم میگم اره خوبن مگه اوم جز احترام چی میخواد
یا میگم اره عمه بابا یعنی عمه شوهرش زن روشنفکری هست
میگه چرا رفت امد نداری
خب ادمکه نمیتونه باهمه رفت امد داشته باشه
ولی وقتی میره میفهمم تموم انرژیم رفته چون همش دارم توصیح میدم و توجیه میکنم که چرا ندارم چرا نمیخرم چرا خونم این مدلیه
آدمی ک دوزار نمیفهمه ادعای آگاهی هم داره
و عموم هم به پشتوانه زنش
دیروز رکگفتم ادمها باید حدودشون رو بفهمن
عموم چشاشو برام درآورد چرا با زنم اینو گفتی
شما باشید چه جور برخورد میکنید واقعا کماوردم