ازش خوشم نمیاد چون واقعا در حقم بدی کرده
امروز رفته بودم قابلمه هاشو پس بدم یه سر هم نشستم
بچه ی خواهرشوهرم شیر میخوره خیلی تپله نگو خواهرشوهرم رفته خرید بچه رو گذاشته پیش مادرشوهرم و دیر کرده بچه از گشنگی هلاک شده مادرشوهرم میگه بهش گفتم دو گِدَک بالا (پاشو بریم دخترم 😂) میگه اینو انداختم رو دوشم مای بیبی نداشت دسشویی کرد تو کمرم 🤣 میگه یه لحظه حس کردم آب جوش ریخت رو کمرم بعد فهمیدم نجس شدم 😐😂
میگه با این پاهام میخواستم پله هارو یکی یکی برم پایین کنار گوشم عر زد ترسیدم از پله ها بدو بدو رفتم پایین نتونستم تعادلمو حفظ کنم خوردم به دیوار 🤣 تصورش برام وحشتناک خنده داره 😂
بعدش میگه رفتم جلوی بانک پنچر شدم نفسم رفت و یه نفر فک کرد گدام میخواست پول بده بهم منم گفتم اول اینکه من گدا نیستم ایت کوپِی اوغلو(پدسگ 😂) دوما هزارتومن بخوره تو سرت بذار تو جیبت 😂
انقد خندیدم مُردم
مادرشوهرم شبیه مادر هاشم آقا تو متهم گریخت هستش 🤣 ولی این عینک نداره