روز اولی که رفتم خونه ی مادر شوهرم گفت من میخواستم برا پسرم دختر داداشم رو بگیرم ( اشتباه اولم ) همونجا نقطه ضعف دادم دستش و هنوز که هنوزه میگه .
تو دوران عقد رابطه ی کامل داشتم در حالی که عقد برا شناخت بود بعد از یک سال عقد بهم بد دهنی کرد ( اشتباه دوم ) حتی معذرت خواهی نکرد و من بخشیدمش روزی هزار بار میگم خاک تو سرم ، خیلی تلاش کردم که دیگه بد دهن نباشه بهتر شده ولی خوب خوب نشد .
ما با هم بحث و اختلاف زیاد داشتیم و اشتباه سومم این بود چون دوسش داشتم به بزرگتر هام چیزی نگفتم .
یادمه یه بنده خدایی تو دوران عقد بهم زد چون خانواده ی شوهرش بد دهن بودن من میگفتم وا چه الکی ولی بعدش با یکی ازدواج کرد که دختره یه بار به شوخی گفته بود ببند بابا و پسره یه جوری محکم برخورد کرده بود که دیگه هیچوقت هیچ بد دهنی یا حرف زشتی تو زندگی شون نیس جوری که وقتی همو صدا میزن با پسوند آقا و خانم میگن و همیشه به جای تو میگن شما الان زندگی شون رو میبینم کیف میکنم ولی برا زندگی خودم غصه میخورم