من کیک بوکسینگ کار میکنم اینک هی میگفت بوکسور پلاستیکی....... توجه نکردم رفتم پیش مامانم مامانم ی حرفی زد سرش داد زدم این پسر خالمم با بالشت زد ب من. من هیچکار نکردم بازم هی زد زد زد اونم با مشت........ من دیگه سگ شدم آخه آخرین سری خورد ب سینم گفتم یبار دیگه بیا سمتم فقط اومد من با پا ی ضربه محکم زدم ب شکمش گریش گرفت 😐😐بازم پاشد اومد زد خورد تو چشمم منم تا حیاط دنبالش کردم گفتم لاشیی بخدا حق داری یبار دیگه بیا سمتم جدی با لوله جارو برقی پدرتو در میارم مامانم گفت ساکت باش بچگی کرد حرمتارو نشکون الان مامانم پیچوندش اههههه اعصابم بهم ریخت اون ۱۷ سالشه منم ۱۷ خیلی پرو شده 💔💔😐😐😐