من باردارمو استراحت مطلق پسرم سه سالشه
همسرم دو روز رفتن سفر کاری
از اونجایی ک تا همسرم نباشه خواهر شوهرم و بچه هاش چتر میشن رو سرمون شرایطمم درک نمیکنن گفتم حق نداری بگی نیستی منم واسه خودم استراحت کنم اونا بیان اولا بچش نمیسازه با پسرم دوما همیشه ی خدا مریضه بچس حتی بچه اون دو هفته پیش پسرمو و منو مریض کرد حالا کروناس انفولانزاس هرچی هست قشنگ مردیم و زنده شدیم
الان زنگ درو زدن شوهرم گفت توراهم دارم میام فک کردم اونه برداشتم دیدم خواهر شوهرمه گفتم شاید اومده سر بزنه بهم گفت سلام دخترمو نگه دار اینجا بمونه تا من برم بازار خرید 😑حالا خوبن هم من ماسک زدم هم پسرم داره میبینه با اینکه دو هفته گذشته داریم خوب میشیم بعد صدای من کاملا گرفتس دخترشم مریض شده چه سرفه هایی اخه من چی بگم ب این
گفتم ما مریضیم تازه داریم خوب میشیم گفت اشکال ندارع اینم مریضه شب میام دنبالش😐😐😐