ما یک ساعت دیگه میرسیم مشهد مامانم قول داده بود منو ببره خونه مادربزرگم ولی الان میگه خونه خالت تا فردا میمونیم خالم ۳ تا پسر بزرگ داره من اصلا راحت نیستم اذیتم میکنن هی میگن دایانا جون چرا حرف نمیزنی ب بابام میگن میایم میگیریمشو دخترت برا ما ...... من خیلی بدم میاد یا ی پسرش خیلی کرم میریزه اهههههههه بدم میاد مامانم ب حرفم گوش نمیده😭😭