میدونم کلی سرزنش میشم اینجاامامهم نیست فقط جاییومیخوام برای درددل الان من مدتیه دوباره سیگارمیکشم میدونم فهمیده وبه روم اوردامروزامااصن یرام مهم نیست که فهمیدع خیلی مردخوبیه اماانگاردیگه دوس دلشتن قبلوندارم یه جوریم نسبت بهش اونم هی راه به راه میادمیچسبه بهم شوخی میکنه اماحوصلشوندارم جوابشونمیدم خستم کرده انگارخودشم فهمیده ازدیشبه که فهمیده سیگارمیکشم حرفی نزده فقط یه پیام داده بااین متن:لطفاترک کن برای باراول واخرمیگم که ترک کن
من داغ داداشم دیوونم کرده میشینم حرف میزنم باخودم به خودم که میام میبینم یه ساعته دارم باخودم حرف میزنم ومیشم گریه انگاربی حس بی حس شدم😔
دلم خیلی گرفته کاش داداشم باماوخودش اینجوری نمیکرد