ی مختصر اینجا میگم.من ی ساله عقدم و از همون اول وقتی مادرشوهرم دید پسرش بهم ارزش میده باهام بد شد و شروع کرد ب بد گفتن من و وقتایی ک خونشون بودم وقتی میرفتم اتاق(دوطبقس ک طبقه پایین مستاجره و طبقه دوم ی اتاق داره ک سرده )ب شوهرم میگف زنت میره اتاق کار نمیکنه و پرش میکرد و یبار دیدم نامزدم وقتی میرفتم دانشگاه بهم گفت اینجا میای حق نداری بری اتاق گفتم چرا گفت مامانم میگ چرا هی میره اتاق گفتم تو چی گفتی؟نگفتی شاید مریضه؟شاید درس داره یا راحت نیس گفت بمیری هم باید هال بمونی از اونروز ب بعد همیشه اتاق رفتن من حتی برای حرف زدن با گوشی میشد حسرت و نمیتونستم زیاد برم تا میرفتم شوهرم میومد .منم انتظار نداشتم پشتم نباشه و ب حرف مامانش ک الکی میگه گوش کنه
من۱۹سالمه و به خواهر شوهر دارم ک هستم میخوره و ۵سال از من کوچیکتره تو خونشون انتظار داشتن من کلفتی منم مثلا غذادرست کنم ظرفارو بشورم و همه جارو تمیز کنم .ما گفته نماند ک مادرشوهرم اصلا کار نمیکنه و همیشه خدا خودشو میزنه ب مریضی و میگه نمیتونم و خواهرشوهرم گوشی ب دست میگیره و وقتیم میگیم بیا کمک میگ نمیام و میبینی ۵روزه ظرفای مادرشوهرم مونده وقتی من اونجا نبودم کلا کلفت میخواستن
من اصن با کسی که بهم بگه تو خونه مامانم بمیری هم باید تو هال باشی نمیمونم
مگه اینکه بیاد بگه گوه خوردم
ببین برای منم همین پیش اومده بود دقیقا!!!
من از یکی از پزشکای دکترساینا ویزیت انلاین گرفتم از خونه و خیلییییی خوب بود. بیا اینم لینکش ایشالا که مشکلت حل میشه 
والا ما دوران عقد خونه پدرمون بودیم فقط در صورتی میرفتیم خونه مادر شوهر ک دعوت کنه اونم یه ناهار یا شام بعدشم بر میگشتم خونه بابام و نمی موندم ک برم تو اتاق خوابا
یروز دیدن شوهرم عصبانی اومد گفت و را مار نمیکنی گفتم غذا درست مردم گفت نه تو مار نمیکنی میشینی گفتم بابا غذا درست کردم و عادت ماهیانم اومدم یکم تو اتاق دراز بکشم گفت بیا تو هال دراز بکش انقد گفت اخرش گفتم خونه مامانته ماه ها خونشو تمیز نمیکنه ظرفاشو میریزه تو تراس من چجوری برم تو هوای سرد بشورم خواهرتم ک خودشو میزنه ب اون راه مار نمیکنه یا میگ مریضم یا قهر میکنه الکی
وا من بودم دیگه نگاه شوهرتم نمیکردم پامم خونه مادرش نمیزاشتم خوردم کنن
عزیزم راهتون دوره میری میمونی خونه مادر همسرت؟
عزیزم تو هم خودتو نکن مثل من خونم رو کردن تو شیشه عمرم رو دارن تموم میکنن تا زوده فکراتو بکن اگه نمیتونی جداشو تازوده
اولا توی کل ۱ سال عقدم شاید دوبار موندم خونشون
دوما از مردی که درکم نکنه و تحت هرشرایطی بگه مامانش درست میگه و مامانش همیشه حق داره فرااااار میکننممممم فرار
اولا چرا اونجا میری ک‌بمونی.خب در حد یک ساعت برو .دوما تو وظیفه نیس کارهای مادرشوهرت رو انجام بدی.سوما چرا با مردی ک دهن بین هست میمونی.
والا من دوران عقد اصلا نمیرفتم بمونم هفته ای یا دو هفته یبار مث مهمون میرفتم میموندم
وقتی میرید اونجا تلپ میشید البته اینجوری هم باهاتون برخورد میشه
ن عزیزم ولی تو مجردی نامزدم و از خونه بیرون کرده بودن و وقتی میخواستیم عقد کنیم گوشیشو جواب نمیدادن نامزدم نظامیه و وقتی تهران بود هی میگف برین خونشون عقد کنیم گوشیو برنمیداشتن و میگفتن نداریم و شوهرم گریه میکرد و به من زنگ میزد مامانمم میگف نگران نباش من هستم و مامانم ارومش میکرد .وقتیم عقد کردیم هیچی برام نخریدن نه طلایی نه چیزی تا به امروز فقط یدونه عیدی اورده اونم ی النگو ۹تومنی و همه لباسامو خودم گذاشتم بخاطر شوهرم ک خوب بود و دوسش داشتم .مادرشوهرمم برداشت پولای عیدیمو نداد بهم و نگف چنده .ما و بیرون میکردن و ب شوهرم میگف زنتو نیار ما هم میموندیم طبقه سوم خونه مامانم اینا و به هیچکس نگفتیم بیرونمون مردن فقط مامانم میدونس .
مشکل اصلی شوهرته ک طرف مامانشه.اگه جلوش وایسه دیگه نمیتونه چغولی تورو کنه.ی برخورد جدی بکن درسته سنت کمه ولی اگه همش چشم بگی دیگه ۱۰۰ سالت هم بشع باید چشم لگی
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیستجدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
