مرسی عزیزم از دعای قشنگت . من این شرایط رو چندین بار تجربه کردم که منو با نقطه ی آخر می‌رسونه و هی باید انتخاب کنم که ادامه بدم یا نه . جوری هم حرف می نه که تو هم حق انتخاب داری زندگی رو ی نیست من بهت حق میدم ولی خودش انتخابش فقط خواسته های خودشه که اگه من شرایطشو قبول کنم فقط میشه زندگی کرد .... خیلی ناامید و بی انگیزه شدم .... نه دلم میخواد جوابشو بدم بگم جداشیم نه میتونم با دل قرص بگم بیا آشتی کنیم از اتفاقاتی بعدش میترسم ...... دلتنگی هم از یه طرف اذیتم میکنه ولی وقتی یاد بی احترامیاش میفاتم واقعا دلم میگیره .
@نی نی یار 2.لطفا تاپیکمو پاک‌کنید
خب میدونی من در جایی نیستم که بخوام در زندگیت نظر دهی کنم ولی میدونی فردی که چه در دوران اشنایی و دوستی و چه در نامزدی احترام طرف مقابلشو نگه نداره بدون که در دوران های بعدی هیچ حرمت و علاقه ای بینتون باقی نمونه .
ببین العان باهاش تموم کنی بهتر از اینه که چند سال اینده پر بشی از اندوه و حسرت ولی اگر از جنبه ی ابرو نگاه میکنی باید بدونی که هیچ چیزی تو این دنیا مهم تر از خودت و زندگیت نیست. .
عزیزم از روز اول خراب کردی که گفتی اختیارم دست پدرم است سر مرد خیلی بد میخوره یعنی چی اختیارم دست پدرم است
وقتی خیلی پررو برمیگرده میگه بابات هیچ حقی بهت ندارع .درصورتی که هیچوقت بهم هیچ پولی نداده چه وقتی بیمار شدم چه وقتی لازم داشتم منم ازش توقعی ندارم هیچوقت چون قبل من همیشه خانوادش هستن .من فقط این حرف زدم خراب شد ولی اون بارها دلمو شکوند بهم گفت اون چیزی که میخواستم نبودی یبار بیرون برد گفتم برام خرید کن گوشیتو بفروش خرید کن چون خیلی لجم گرفته بود هیچی برام نخریده بود هیچوقت برای من ندارع منم گفتم گوشیتو بفروش خرید کن برام بهم میگه تو بازاری هستی بازار ببینی هوش از سرت می‌ره .... من همیشه گذشت کردم ولی اون نه .... خیلی سعی کردم به اینجا نرسیم ولی نشد ........
اگه باهات لج کرده میتونی ارومش کنی یا ببرش بیرون یگانه خانم اینجوری آروم میشه همسرتون
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
2 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
